بسمه تعالي
موضوع : روز جهاني معلولين
1393/03/31
صفحات تقويم زندگي را ورق زديم و بازهم رسيديم به دوازدهم آذر. آري! دوازدهم آذر روز جهاني معلولين. با خود مي انديشم كه از آذرماه سال قبل تا آذرماه امسال چه كرده ام؟ چه ميزان توانسته ام به باورهاي خود رنگ موفقيت بزنم؟ چه مقدار تلاش كرده ام تا براي انجام كارها و امورم استقلال بيشتري داشته باشم؟ فضا و محيط شهري چقدر مناسب سازي شده تا عبور و مرورم امكان پذيرتر شود؟ چه تغيير و تحولي در حوزه معلولين اتفاق افتاده است؟ ...
روز جهاني معلولين,روز جهاني معلولين 12 آذر,روز جهاني معلولين 2011,روز جهاني معلولين 2013,روز جهاني معلولين مبارك,روز جهاني معلولين در افغانستان,روز جهاني معلولين 92,روز جهاني معلولين 1391,روز جهاني معلولين 91,روز جهاني معلولين 2012,معلولين جسمي حركتي,معلولين ذهني,معلولين جسمي,معلولين موفق,معلولين موفق دنيا,معلولين كهريزك,معلولين ذهني و جسمي,معلولين رشت,معلولين ضايعه نخاعي,معلولين چه كساني هستند,نگهداري از معلولان ، شناخت معلولان ,انواع معلوليت
چه ميزان از قوانين جامع حمايت از معلولين جنبه اجرايي به خود گرفته اند؟ لحظه اي به فكر فرو مي روم ، به آسمان بالاي سرم مي نگرم و زمين زير پايم را نيز نظاره مي كنم! اي كاش مسير عبورم روي زمين نيز مانند آسمان و ابرها نرم و روان بود. آنگاه چقدر راحت با صندلي چرخدارم به همه جاي دنيا سفر مي كردم و تجربه مي اندوختم. چقدر راحت مي توانستم با عصاي سپيدم قدم بزنم و از هواي زندگي نفس بكشم. چه مي گويم! بازهم زندگي واقعي را با روياها تلاقي دادم. به نگاهها و ديد مردم مي نگرم. واژه هاي ترحم و دلسوزي را در ذهنم پاك مي كنم، به جاي آن واژه مهر، محبت، همنوع دوستي، همفكري و باورهاي منطقي را حك مي نمايم. اي كاش وقتي نگاههاي مردم بدرقه ام مي كنند مي توانستم افكارشان را خوانده و بدانم در ذهنشان به چه مي انديشند؟ هرچند از نگاهها دلخور و غمگين نمي شوم اما مي دانم و مي داني كه اراده هاي فولادين و استوار، درخور ترحم نيستند.
وقتي به قوانين، ماده ها و تبصره هاي لازم الا جراي حمايت از معلولين كه هنوز هم در اكثر سازمانها و ارگانها اجرا نمي شوند مي انديشم، لبخندي مي زنم و بازهم قلم و كاغذ را برمي دارم تا فلان مشكل يا فلان معضل را نوشته و با مسوولين اجرايي مطرح كنم.
شايد گاهي اوقات جوهر قلم تمام شود اما انگيزه قلبي من براي تلاش بيشتر و رفع موانع زندگيم، هرگز رنگ شكست و نوميدي به خود نمي گيرد. اين بار با قلمم از مشكلي مي نويسم كه چندين ماه است من و خيلي از دوستان همنوعم را خانه نشين كرده است. معضل سرويس هاي مخصوص اياب و ذهاب معلولين، تنها يك معضل كوچك نيست زيرا چندين ماه است كه اكثر معلولين به علت عدم فعاليت اين سرويس ها براي حضور در اجتماع و رسيدگي به امور روزانه و ملزوم خود دچار مشكلات فراواني شده اند. ذهنم را به اين چندماه معطوف مي دارم، آيا اين چندماه باعث تضعيف روحيه و احساس نوميدي و ياس در اراده ام شده است؟
تنها جوابم اين است: بسيار كم! ساعتها در خانه ماندن و مشغول كردن ذهن به امور روزمره ناخودآگاه جسم و روح را خسته مي گرداند. اما همين زمان باعث شد تا بيشتر فكر كنم و قدر نعمت هايي كه خداوند عطايم كرده را بيش از پيش بدانم. اما من هم نياز دارم در اجتماع حضور يابم و براي پيشرفت زندگي تلاش كنم. پروردگار عالم آنقدر توانايي عطايم فرموده است كه اندك ناتواني جسمي نبايد مانع شكوفايي استعدادهايم شود. من خودم را باور دارم و مي خواهم تو هموطن و همنوع مهربانم نيز باورم داشته باشي.
بار سنگين تمامي فراز و نشيب هاي مسير عبورم را به اميد داشتن شهري بي پله تحمل مي كنم. به تك تك لحظاتم با ياد خدا آرامش مي بخشم زيرا ايمان دارم كه ياري جستن از پروردگار و توكل بر رحمت بي انتهايش كليد گشايش همه درهاي بسته است. غبار سختي ها و مشكلات را با جاروب اراده اي استوار مي تكانم و واژه هاي نمي توانم، توان ندارم، برايم دشوار است، مي ترسم،... را از دريچه ذهنم شسته و تطهير مي گردانم.
ايمان، اعتقاد و يقين دارم كه هيچ امري در قدرت لايزال الهي غيرممكن نيست، پس براي داشتن آينده اي روشن در مسير رسيدن به اهداف تلاش مي كنم و از هيچ مشكلي نمي هراسم. تلاش مي كنم تا توانايي هاي بالقوه ام را كه خداوند در وجودم نهاده به شكوفايي برسانم تا به همگان ثابت كنم كه مشكلات جسمي و معلوليت مانع حضور من و تمامي دوستان با اراده ام در عرصه هاي مختلف زندگي نمي شود.
هرچند كه تا كنون بسياري از معلولان كشورم ايران و جهان باورهاي بسيار ارزشمند "خواستن، توانستن است" را به اثبات رسانده و روشن درخشيده اند. وليكن براي نيل به اهداف متعالي لازم است در اجتماع حضور يابم، در امر تحصيل و اشتغال تلاش كنم، جاده تكامل را به طرز نيكو و مناسبي كنكاش كرده و به زندگي رنگيم رنگ ايستادگي و مقاومت بزنم. حال در اين مسير ارزشمند موانع بسياري وجود دارد كه حضور مرا در اجتماع مشكل مي نمايد. موانعي كه تا كنون هزاران هزار بار بازگو و بررسي شدند. قسمتي با تلاش همگان و مسوولين حل و فصل شده است، قسمتي در حال انجام و قسمتي نيز رسيدگي اما اجرا نمي شوند.
بارزترين مشكل حضور من در اجتماع مناسب نبودن خيابانها، كوچه ها، اماكن، سازمانها، سيستم حمل و نقل، و كليه اموري است كه يك فرد براي انجام امور روزمره با آنها سروكار دارد. راه حل آن نيز پيگيري امر مناسب سازي به نحو احسنت مي باشد كه ملزومه آن تلاش و كوشش همگاني است. مي دانم و مي داني كه بني آدم اعضاي يك پيكرند، كه در آفرينش زيك گوهرند.
پس بيا باهم و براي هم زندگي كنيم. بيا مشكلات را با همفكري و همكاري هم از سر راه برداريم تا همگي همچون اعضاي يك پيكر در جهت تكامل يكديگر تلاش نماييم. بيا صفحه دوازدهم آذر تقويم امسال را به راحتي ورق نزنيم تا منتظر دوازده آذرماه سال بعد باشيم.
اي كاش همگي احساس مسووليت كنيم و بار سنگين مسووليت رسيدگي به مشكلات را فقط بر عهده شخص، نهاد يا سازمان خاصي قرار ندهيم. اي كاش حيطه مسووليت هايمان را وسيع گردانيم و براي داشتن يك زندگي سرشار از آرامش و آسايش به فكر همنوع خود نيز باشيم و اين نكته را فراموش نكنيم كه شايد خداي ناكرده روزي ما نيز طعم معلوليت را بچشيم.
اي كاش غبار دلهايمان را با ياد و توكل بر پروردگار مهربان و بخشنده بزداييم و به احكام الهي و وظايف انساني خود عمل كنيم. اي كاش دايره ديدمان را وسيع گردانيم و فرهنگ درك معلوليت و برخورد با اقشار مختلف معلولين را بياموزيم و به فرزندانمان نيز آموزش دهيم. اي كاش باور كنيم شايد در پس بسياري از جسم هاي ناتوان و آسيب پذير، روحي بزرگ و افكاري والا نهفته باشد و اي كاش ياد بگيريم كه خيلي راحت از كنار مسائل عبور نكنيم.
پس بيا مشكلات معلولين امروز و معلولين آينده كه اميدوارم دنياي آينده كمتر شاهد پديده معلوليت باشد را همين امروز حل نماييم و به اميد آينده اي روشن همين امروز تلاش كنيم.
چه ميزان از قوانين جامع حمايت از معلولين جنبه اجرايي به خود گرفته اند؟ لحظه اي به فكر فرو مي روم ، به آسمان بالاي سرم مي نگرم و زمين زير پايم را نيز نظاره مي كنم! اي كاش مسير عبورم روي زمين نيز مانند آسمان و ابرها نرم و روان بود. آنگاه چقدر راحت با صندلي چرخدارم به همه جاي دنيا سفر مي كردم و تجربه مي اندوختم. چقدر راحت مي توانستم با عصاي سپيدم قدم بزنم و از هواي زندگي نفس بكشم. چه مي گويم! بازهم زندگي واقعي را با روياها تلاقي دادم. به نگاهها و ديد مردم مي نگرم. واژه هاي ترحم و دلسوزي را در ذهنم پاك مي كنم، به جاي آن واژه مهر، محبت، همنوع دوستي، همفكري و باورهاي منطقي را حك مي نمايم. اي كاش وقتي نگاههاي مردم بدرقه ام مي كنند مي توانستم افكارشان را خوانده و بدانم در ذهنشان به چه مي انديشند؟ هرچند از نگاهها دلخور و غمگين نمي شوم اما مي دانم و مي داني كه اراده هاي فولادين و استوار، درخور ترحم نيستند.
وقتي به قوانين، ماده ها و تبصره هاي لازم الا جراي حمايت از معلولين كه هنوز هم در اكثر سازمانها و ارگانها اجرا نمي شوند مي انديشم، لبخندي مي زنم و بازهم قلم و كاغذ را برمي دارم تا فلان مشكل يا فلان معضل را نوشته و با مسوولين اجرايي مطرح كنم.
شايد گاهي اوقات جوهر قلم تمام شود اما انگيزه قلبي من براي تلاش بيشتر و رفع موانع زندگيم، هرگز رنگ شكست و نوميدي به خود نمي گيرد. اين بار با قلمم از مشكلي مي نويسم كه چندين ماه است من و خيلي از دوستان همنوعم را خانه نشين كرده است. معضل سرويس هاي مخصوص اياب و ذهاب معلولين، تنها يك معضل كوچك نيست زيرا چندين ماه است كه اكثر معلولين به علت عدم فعاليت اين سرويس ها براي حضور در اجتماع و رسيدگي به امور روزانه و ملزوم خود دچار مشكلات فراواني شده اند. ذهنم را به اين چندماه معطوف مي دارم، آيا اين چندماه باعث تضعيف روحيه و احساس نوميدي و ياس در اراده ام شده است؟
تنها جوابم اين است: بسيار كم! ساعتها در خانه ماندن و مشغول كردن ذهن به امور روزمره ناخودآگاه جسم و روح را خسته مي گرداند. اما همين زمان باعث شد تا بيشتر فكر كنم و قدر نعمت هايي كه خداوند عطايم كرده را بيش از پيش بدانم. اما من هم نياز دارم در اجتماع حضور يابم و براي پيشرفت زندگي تلاش كنم. پروردگار عالم آنقدر توانايي عطايم فرموده است كه اندك ناتواني جسمي نبايد مانع شكوفايي استعدادهايم شود. من خودم را باور دارم و مي خواهم تو هموطن و همنوع مهربانم نيز باورم داشته باشي.
بار سنگين تمامي فراز و نشيب هاي مسير عبورم را به اميد داشتن شهري بي پله تحمل مي كنم. به تك تك لحظاتم با ياد خدا آرامش مي بخشم زيرا ايمان دارم كه ياري جستن از پروردگار و توكل بر رحمت بي انتهايش كليد گشايش همه درهاي بسته است. غبار سختي ها و مشكلات را با جاروب اراده اي استوار مي تكانم و واژه هاي نمي توانم، توان ندارم، برايم دشوار است، مي ترسم،... را از دريچه ذهنم شسته و تطهير مي گردانم.
ايمان، اعتقاد و يقين دارم كه هيچ امري در قدرت لايزال الهي غيرممكن نيست، پس براي داشتن آينده اي روشن در مسير رسيدن به اهداف تلاش مي كنم و از هيچ مشكلي نمي هراسم. تلاش مي كنم تا توانايي هاي بالقوه ام را كه خداوند در وجودم نهاده به شكوفايي برسانم تا به همگان ثابت كنم كه مشكلات جسمي و معلوليت مانع حضور من و تمامي دوستان با اراده ام در عرصه هاي مختلف زندگي نمي شود.
هرچند كه تا كنون بسياري از معلولان كشورم ايران و جهان باورهاي بسيار ارزشمند "خواستن، توانستن است" را به اثبات رسانده و روشن درخشيده اند. وليكن براي نيل به اهداف متعالي لازم است در اجتماع حضور يابم، در امر تحصيل و اشتغال تلاش كنم، جاده تكامل را به طرز نيكو و مناسبي كنكاش كرده و به زندگي رنگيم رنگ ايستادگي و مقاومت بزنم. حال در اين مسير ارزشمند موانع بسياري وجود دارد كه حضور مرا در اجتماع مشكل مي نمايد. موانعي كه تا كنون هزاران هزار بار بازگو و بررسي شدند. قسمتي با تلاش همگان و مسوولين حل و فصل شده است، قسمتي در حال انجام و قسمتي نيز رسيدگي اما اجرا نمي شوند.
بارزترين مشكل حضور من در اجتماع مناسب نبودن خيابانها، كوچه ها، اماكن، سازمانها، سيستم حمل و نقل، و كليه اموري است كه يك فرد براي انجام امور روزمره با آنها سروكار دارد. راه حل آن نيز پيگيري امر مناسب سازي به نحو احسنت مي باشد كه ملزومه آن تلاش و كوشش همگاني است. مي دانم و مي داني كه بني آدم اعضاي يك پيكرند، كه در آفرينش زيك گوهرند.
پس بيا باهم و براي هم زندگي كنيم. بيا مشكلات را با همفكري و همكاري هم از سر راه برداريم تا همگي همچون اعضاي يك پيكر در جهت تكامل يكديگر تلاش نماييم. بيا صفحه دوازدهم آذر تقويم امسال را به راحتي ورق نزنيم تا منتظر دوازده آذرماه سال بعد باشيم.
اي كاش همگي احساس مسووليت كنيم و بار سنگين مسووليت رسيدگي به مشكلات را فقط بر عهده شخص، نهاد يا سازمان خاصي قرار ندهيم. اي كاش حيطه مسووليت هايمان را وسيع گردانيم و براي داشتن يك زندگي سرشار از آرامش و آسايش به فكر همنوع خود نيز باشيم و اين نكته را فراموش نكنيم كه شايد خداي ناكرده روزي ما نيز طعم معلوليت را بچشيم.
اي كاش غبار دلهايمان را با ياد و توكل بر پروردگار مهربان و بخشنده بزداييم و به احكام الهي و وظايف انساني خود عمل كنيم. اي كاش دايره ديدمان را وسيع گردانيم و فرهنگ درك معلوليت و برخورد با اقشار مختلف معلولين را بياموزيم و به فرزندانمان نيز آموزش دهيم. اي كاش باور كنيم شايد در پس بسياري از جسم هاي ناتوان و آسيب پذير، روحي بزرگ و افكاري والا نهفته باشد و اي كاش ياد بگيريم كه خيلي راحت از كنار مسائل عبور نكنيم.
پس بيا مشكلات معلولين امروز و معلولين آينده كه اميدوارم دنياي آينده كمتر شاهد پديده معلوليت باشد را همين امروز حل نماييم و به اميد آينده اي روشن همين امروز تلاش كنيم.