به مناسبت روز فرهنگ عمومي
مقدمه:
اگر روزگاري پيش در عصر كشاورزي، منبع قدرت و حركت، «زور بدني و نيروي بازو» بود، و اگر در دوران اوليه صنعتي و مدرن، عامل تعيينكننده سرنوشت بشر، «پول و ثروت و قدرت اقتصادي و قدرت نظامي» بود، درجهان كنوني، ديگر نه از زور براي نقش آفريني بنيادين كاري ساخته است و نه از زر، بلكه آنچه ميتواند منشأ و پايه تمام تحولات بشري واقع بشود «فرهنگ» است؛
الف ـ كليات:
الف ـ 1) ويژگيهاي فرهنگ:
اگر چه بحث درباره مسائل مربوط به فرهنگ عمومي، بايد از تعريف فرهنگ آغاز شود ليكن به دليلٍ تكرار در اين كار از جانب ديگران و پرهيز از مناقشات و اختلاف ديدگاههاي عميقي كه در مورد تعريف فرهنگ وجود دارد و نيز به منظور اجتناب از اطاله كلام، از ورود به اين بحث خودداري ميگردد. فقط براي نزديك شدن به توافقي در مورد تعريف «فرهنگ عمومي»، ويژگيها و خصوصيات كلي فرهنگ را فهرستوار بيان خواهيم كرد. اجمالاً در بسياري از تعاريف فرهنگ، ويژگيهاي ذيل ديده ميشود:
1. فرهنگ نظم بخش رفتار افراد و تقويت كننده همكاري ميان آنهاست.
2. فرهنگ عموماً دو جنبه مادي و غيرمادي دارد.
3. فرهنگ يك امر اجتماعي است يعني نميتوان آن را به يك فرد نسبت داد. مضافاليه فرهنگ همواره يك گروه، يك قشر، قوم و غيره ميباشد.
4. فرهنگ تغييرپذير، انتقالي و اكتسابي است.
5. فرهنگ ممكن است جنبه اختصاصي يا عمومي داشته باشد. در مفهوم عمومي مثل ميراث اجتماعي بشر و در مفهوم اختصاصي مثل ميراث اجتماعي جامعه معيني است.
6. زمان شكلگيري فرهنگها متفاوت است.
7. ابزار سازي و سخن گفتن دو عامل اصلي تثبيت موقعيت فرهنگ است.
8. فرهنگ مهمترين و اصيلترين وسيله و ابزار حفظ يك جامعه يا پايدارترين وجه آن است و بنابراين تغييرات آن كند است و هرگز يك شبه فرهنگ جامعه تغيير پيدا نميكند.
9. فرهنگ مورد قبول اكثريت مردم ميباشد.
10. فرهنگ دو كاركرد اجتماعي و رواني دارد: كاركرد اجتماعي آن جمعآوري تعدادي افراد و اشخاص در يك جماعت مشخص است، و كاركرد رواني آن قالبريزي شخصيت افراد است.
11. مفهوم فرهنگ به خودي خود ارزشي ندارد و به همين دليل، اولاً، هيچ طايفه و قشر و قومي را نميتوان بدون فرهنگ ناميد، ثانياً، ميتوان فرهنگها را براساس چهارچوبها و معيارهائي مورد سنجش قرار داد و ارزشگذاري كرد.
12. فرهنگ يك امر تحقق يافته است. فرهنگ يك جامعه، ناظر به كيفيت موجود در آن جامعه است. واقعيتي است كه اكنون در آن جامعه وجود دارد. همين ويژگي يكي از وجوه تمايز بين «فرهنگ» و «دين» يا «ايدئولوژي» ميباشد. زيرا دين يك امر حقيقي ناظر به الگو و وضعيت مطلوب براي آدمي است حال آنكه فرهنگ يك جامعه هيچگاه كمال يافته مطلق و مطلوب نهايي نيست، بلكه همواره قابليت تكامل دارد.
13. فرهنگ در عين اينكه يك امر واحد است، ولي مركب و مؤلف از عناصري است كه هر كدام ميتواند ارزشگذاري مثبت يا منفي تلقي گردد. آنچه بعنوان فرهنگ ناميده ميشود برايندي است از اين جهات يا عناصر مثبت و منفي.
الف ـ 2)تعريف فرهنگ عمومي:
براي تعريف فرهنگ عمومي ابتدا بايد منظور از كلمه «عمومي» به كار رفته در اين تركيب مشخص شود.
در مجموعه سه احتمال قابل تصور است:
1. «عمومي» صفت براي فرهنگ ميباشد، اما نه به عنوان تخصيص بلكه به عنوان وصف توضيحي. در اين فرض فرهنگ عمومي يعني فرهنگي كه داراي وصف عموميت است.
2. «عمومي» مضافاليه براي فرهنگ ميباشد. مطابق اين فرض، فرهنگ عمومى يعنى فرهنگى كه متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.
3. «عمومي» وصف و قيد مخصوص براي فرهنگ ميباشد. در اينجا فرهنگ عمومي يعني عرصهاي از فرهنگ كه رابطهاي مستقيم با عموم مردم دارد و در برابر فرهنگ خاصه قرار ميگيرد كه بخش يا قلمرويي يا جنبهاي از فرهنگ قلمداد ميشود كه چندان رابطه مستقيمي با عموم ندارد.
از اين سه احتمال، احتمال اول و دوم منتفي است. منظور از فرهنگ عمومي بيان يكي از ويژگيهاي فرهنگ كه تعلق آن به عموم مردم است نميباشد. همچنين مراد اين نيست كه بخواهيم يكي از شئون عموم مردم را كه همانا فرهنگ است بيان كرده باشيم، بلكه منظور از فرهنگ عمومي وجوه يا ابعاد يا قلمروهايي از فرهنگ است كه با عامه مردم
در ارتباط ميباشد. در نتيجه آن جنبهها يا وجوهي كه مرتبط با بخشهاي خاص، اختصاصي و تخصصي است، از مفهوم فرهنگ عمومي خارج است.
الف ـ 3) ويژگيها و شاخصهاي فرهنگ عمومي:
با توجه به آنچه در مورد تعريف فرهنگ عمومي ذكر شد ميتوان گفت كه:
1.فرهنگ عمومي داراي دو جهت «عيني» و «اعتباري» است كه ميبايست هر دو را مدنظر داشت. هيچ كس بهتر از مقام معظم رهبري، آيتالله خامنهاي، اين دو بعد فرهنگ عمومي را تبيين نكردهاند. از نظر ايشان فرهنگ عمومي دو بخش دارد: يك بخش آن ظاهري و بارز مثل: شكل لباس و شكل معماري است كه تأثير خاصي بر روي ذهنيات و خلقيات و منش و تربيت افراد دارد و بخش ديگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقيات فردي و اجتماعي مردم، وقتشناسي، وجدان كاري، مهمان دوستي و احترام به بزرگترهاست.
2.فرهنگ عمومي حوزهاي از نظام فرهنگي جامعه است كه پشتوانه آن اجبار قانوني و رسمي نيست، بلكه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعي اعمال شده از سوي آحاد جامعه و تشكلها و سازمانهاي غيردولتي (غيررسمي) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمي كه در نهايت، اجبار فيزيكي از آن حمايت ميكند، حوزه فرهنگ عمومي عمدتاً بر پذيرش و اقناع استوار است و عدم پايبندي به آن مجازات، به معناي حقوقي كلمه، را در پي ندارد. به عبارت ديگر مفهوم فرهنگ عمومي در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پيدا ميكند.
3. فرهنگ عمومي مؤلفههايي از فرهنگ است كه تأثيرات آن عام و فراگير ميباشد و عامه مردم در كيفيت آن نقش دارند و از شيوه رفتارهاي عمومي مردم يا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته ميشود و يا تأثير مشهود ميپذيرد و عموم جنبهها و عرصهها و زندگي مردم را تحت تأثير قرار ميدهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسيت و شناخت دارند.
4. فرهنگ عمومي، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد كه بر بخشي از آنها دولت نظارت ميكند. نزديك شدن به فرهنگ عمومي و اصلاح آن از طريق بخشنامه ميسر نيست.
5. فرهنگ عمومي مانند كل نظام فرهنگي و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر ميشود: دروني، رواني، نمادي، نهادي و آثار. از اين رو ميتوان رگههاي فرهنگ عمومي را در همه اين جلوهها يافت. فرهنگ عمومي، در كنار فرهنگ رسمي، در همه حوزههاي زندگي اجتماعي، خانواده، حكومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظاير اينها حضور دارد. از اين رو نميتوان آن را به حوزه مشخصي محدود ساخت.