امام صادق در عصر پدر

پدر و مادر بزرگوار امام صادق عليه السلام

پدر بزرگوار امام صادق، حضرت باقر عليه السلام بود، و مادر بزرگوار امام صادق عليه السلام، بانوى ارجمند، به نام فاطمه كه به  «ام فروه» شهرت داشت. ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر است. قاسم با امام سجاد عليه السلام پسرخاله بودند و از فقهاى برجسته شيعه و از اصحاب مورد اطمينان امام سجاد عليه السلام به شمار مى آمد. امام صادق عليه السلام او را از اصحاب موثق امام سجاد عليه السلام ياد كرد.

سيره نويسان اهل تسنن او را به عنوان يكى از سادات تابعين و يكى از فقهاى هفتگانه در عصر امام سجاد عليه السلام دانسته اند كه در سنه 101يا 102 يا 108 يا 112 هجرى، در مدينه و در سن72سالگى درگذشت.

روزى در محضر حضرت رضا عليه السلام، از مذهب قاسم بن محمد بن ابى بكر و سعدبن مسيب (كه هردو از فقهاى برجسته عصر خود بودند) سخن به ميان آمد. آن حضرت فرمود:

كانا على هذاالامر:

«اين دو نفر شيعه بودند.»

ام فروه مادر امام صادق عليه السلام، دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود. در شان و مقام او، همين قدر كافى است كه امام صادق عليه السلام فرمود:

و كانت امى ممن آمنت و اتقت و احسن و الله يحب المحسنين:

«مادرم بانويى با ايمان، با تقوا و نيكوكار بود و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.»

سپس افزود: «مادرم نقل كرد كه پدرم(امام باقر عليه السلام )به او فرمود: اى ام فروه، من در هر شبانه روز هزاربار از درگاه خدا براى شيعيانم طلب آمرزش مى كنم، زيرا ما با آگاهى و يقين بر اينكه مصايبى كه بر ما وارد مى شود، خدا آن را مشاهده مى كند، صبر مى كنيم، ولى شيعيان ما با اينكه چنين علم و يقينى ندارند، صبر مى كنند»

محدث خبير، مسعودى در مروج الذهب روايت ميكندكه: «ام فروه از همه بانوان عصرش باتقواتر بوده است.»

او علاوه بر تقوا، به قدرى داراى مقام ارجمند بوده كه پسرش امام صادق عليه السلام  را با عنوان« ابن المكرمة» (پسر مادر ارجمند) ياد مى كردند.

از گفتنيها اينكه :در يكى از روزها، ام فروه در كنار كعبه به طواف خانه خدا، اشتغال داشت، كنار حجرالاسود آمد وبا دست چپ آن را مسح كرد، يكى از حاضران (كه ظاهرا از فقهاى اهل تسنن بود) به ام فروه گفت: «اى كنيز خدا، در انجام چگونگى سنت، خطا كردى.»(از اين رو كه با دست چپ، حجرالاسود را مسح نمودى).

ام فروه به او چنين پاسخ داد:

انا لاغنياء من علمك :

ما از علم تو بى نياز هستيم.»

عالم خبير، محدث قمى، پس از نقل اين عبارت مى گويد:«ظاهرا اعتراض كننده از فقهاى اهل تسنن بود، چگونه ام فروه از علم و فقه آنها بى نياز نباشد، با اينكه شوهرش امام باقر عليه السلام و پدر شوهرش امام سجاد عليه السلام، و فرزندش امام صادق عليه السلام چشمه جوشان علم و معدن حكمت بودند، و پدر خودش (قاسم) از فقهاى بزرگ و مورد اطمينان از شاگردان امام سجاد عليه السلام بوده است.»

 

شباهت حضرت صادق عليه السلام به امام باقر عليه السلام از نظر جمال و كمال

از گفتنيهاى جالب اينكه، امام صادق عليه اليلام قبل از امامت در همان دوران نوجوانى و جوانى، شباهت كامل به پدرش حضرت باقر العلوم عليه السلام داشت، او آيينه تمام نماى پدر بود، چهره اى همچون چهره رعناى پدر، و خلق و خويى همچون خلق و خوى زيباى او را داشت، و سيمايش در همان وقت نمايانگر آن بود كه جانشين پدر خواهد شد، و چون پدر شايسته مقام امامت است، از اين رو سدير صيرفى يكى از شاگردان امام باقر عليه السلام مى گويد: در محضر امام باقر عليه السلام بودم، فرمود: يكى از سعادتهاى انسان آن است كه فرزندى داشته باشد، و آن فرزند از نظر ظاهر و باطن و جمال و كمال، شبه پدر بوده، و چهره ظاهر و باطن پدر در و جودآ ن پسر مشاهده گردد.

و انى لاعرف من ابنى هذا شبه خلقى و خُلقى و شمائلى:

«من شباهت از نظر خلقت و اخلاق و شمايل خودم را از اين پسرم مى شناسم و درك مى كنم.»

 

راز نامگذارى امام ششم ،به صادق و جعفر

امام سجاد عليه السلام روايت مى كند كه رسول اكرم (ص) فرمود: «هنگامى كه پسرم جعفربن محمد...متولد شد، نام او را «صادق» بگذاريد چرا كه بزودى از نوه هاى او شخصى به نام جعفر، ظهور مى كند و به دروغ ادعاى امامت مى كند، از اين رو نام او جعفر كذاب است.(منظور از جعفر كذاب، يكى از فرزندان امام هادى عليه السلام است كه به دروغ ادعاى امامت كرد، و با طاغوتيان همكارى مى نمود.)

ابو خالد كابلى مى گويد: «به امام سجاد عليه السلام عرض كردم، امام بعد از شما كيست؟» فرمود پسرم محمد است كه علم را مى شكافد، و بعد از او جعفر است كه نامش در آسمان، «صادق» ميباشد.

عرض كردم: چرا تنها نام او صادق(راستگو) است با اينكه همه شما صادق هستيد؟

فرمود: پدرم، از پدرش نقل كرد كه رسول خدا(ص) فرمود: «هنگامى كه پسرم جعفربن محمد متولد شد، نام او را صادق بگذاريد، زيرا نام پنجمين فرزند او (پسر امام هادى عليه السلام) جعفر است، كه به دروغ ادعاى امامت مى كند، از اين رو در نزد خداوند، به نام جعفر كذاب است...»

بنابراين از آنجا كه امام صادق عليه السلام همنام فرزند ناخلف امام هادى، جعفر است، براى اينكه بين اين دو نفر بر اثر تشابه اسمى، اشتباهى رخ ندهد، امام ششم به عنوان جعفر صادق، ناميده شد، و اين نام را رسول خدا(ص) براى او انتخاب كرد و اين انتخاب پيام آور آن است كه امام صادق عليه السلام در گفتار و رفتار و همه شيوه هاى زندگى راستگو و درستكار است.

نام اصلى امام صادق عليه السلام «جعفر» است، واژه جعفر معانى متعدد دارد، يكى از آن معانى، نام نهرى است در بهشت، از اين رو امام باقر نام او را جعفر نهاد چرا كه و جود پربركت او همچو آب زلال نهر بهشت، حياتبخش و پر ثمر است.

روزى امام صادق به «ضريس كنانى» فرمود:«چرا پدرت نام تو را ضريس نهاده؟(با اينكه ضريس به معنى گرسنه، يا چاه سنگچين و يا مهره هاى پشت است).

او گفت: «پدرم مرا چنين ناميد چنانكه پدرت تو را جعفر ناميده.»

امام صادق فرمود: پدرت از روى نادانى نامت را ضريس ناميد، زيرا ضريس نام يكى از پسران ابليس است، ولى پدر من از روى آگاهى نام مرا جعفر ناميد، زيرا جعفر نام نهرى از نهرهاى بهشت است...»

به اين ترتيب، امام صادق توصيه فرمود كه براى نام فرزندان، نام نيك و معنى دار انتخاب كنيد.

 

امام صادق عليه السلام در عصر امامت پدر

گرچه امام باقر فرزندان متعددى داشت، ولى هيچ كدام در فضايل و كمالات همچون امام صادق نبودند، و او دست راست پدر بود و همواره به عنوان يار راستين و گره گشا در كنار پدر ديده مى شد و در فراز و نشيبها به خصوص تربيت شاگرد و نهضت فرهنگى و مبارزه با طاغوتيان، دستيار و پشتيبان محكم و استوارى براى پدر بود،  و بسيارى از كارهاى پدر را بر عهده داشت.

بر همين اساس، امام باقر به ياران مى فرمود:

اذا افتقدتمونى فاقتدوا بهذا، فهو الامام والخليفة بعدى:

«هنگامى كه مرا نيافتيد به اين شخص (اشاره به امام صادق) اقتدا كنيد، كه او امام و جانشين من، بعد از من است.»

ابوالصباح كنانى مى گويد: روزى امام باقر عليه السلام به پسرش امام صادق نگاه كرد و فرمود:«اين پسر را مى بينى:، اين از كسانى است كه خداوند درباره آنها فرموده است:

و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين:

«مامى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.»

با توجه به اينكه اين آيه در قرآن، نويد پيروزى حضرت موسى بر طاغوت عصرش فرعون است، تطبيق اين آيه به امام صادق بيانگر آن است كه روش نهضت امام صادق همچون روش ونهضت موسى، انقلابى است و در راستاى نجات و رهايى مستضعفان از زير يوغ مستكبران و طاغوتيان است.

 

 

سؤال خضر از حضرت صادق و پاسخ او

روايت شده: امام باقر با پسرش حضرت صادق براى انجام مراسم حج در مكه بودند، مردى ناشناس به محضر امام باقر عليه السلام آمد و در پيش روى آن حضرت نشست و عرض كرد: «آيا اجازه ميدهى مساله اى دارم سؤال كنم؟» امام باقر:«از پسرم جعفر بپرس.» آن مرد ناشناس متوجه حضرت صادق شد و عرض كرد:آ يا اجازه هست سؤال كنم؟

حضرت صادق: آنچه مى خواهى بپرس .

مرد ناشناس: سؤال من اين است، مردى گناه بزرگ كرده.

حضرت صادق: آيا روزه خود را در ماه رمضان از روى عمد خورده؟

مرد ناشناس: بلكه بزرگتر از اين گناه را انجام داده است.

حضرت صادق: آيا در ماه رمضان زنا كرده؟

 مرد ناشناس: بلكه گناه بزرگترى انجام داده است.

حضرت صادق: آيا انسانى را كشته است؟

مرد ناشناس: گناهى بزرگتر از آن مرتكب شده است.

حضرت صادق: اگر او از شيعيان على عليه السلام است، به سوى خانه خدا كعبه برود و در آنجا سوگند ياد كند كه ديگر آ ن گناه را تكرار نخواهد كرد(در اين صورت گناهش بخشيده مى شود) ولى اگر از شيعيان على نيست، گناه او جبران پذير نيست(توبه اش پذيرفته نمى شود، زيرا شرط قبولى توبه، اعتقاد به ولايت على عليه السلام و اولا د على است.)

مرد ناشناس كه پاسخ خود را دريافت كرده بود و به مقصود رسيده بود، از حضرت صادق تقدير و تشكر نمود و سه بار گفت: «اى فرزند فاطمة خداوند شما را رحمت كند، همان گونه كه فرمودى، عين آنرا از رسول خدا(ص) شنيدم.»

آنگاه آن مرد ناشناس از آنجا رفت.

امام باقر به فرزندش فرمود: «آيا اين مرد ناشناس را شناختى؟»او عرض كرد: نه، امام باقر فرمود:

ذلك الخضر، انما اردت ان اعرفكه:

«آن مرد ناشناس، خضر پيامبر بود، كه من خواستم تو را به او بشناسانم، از اين رو پاسخ سؤال او را به تو واگذاردم.»

 

 

يادگار محمد

«عصاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در دست امام صادق عليه السلام»

روزى ابوحنيفه براى استفاده از محضر مقدس حضرت صادق عليه السلام به حضور آن حضرت مشرف گرديد. هنگامى كه آن حضرت بيرون رفتند به عصا تكيه كردند.

ابو حنيفه به حضرت عرض كرد كه: اى پسر رسول خدا هنوز به سنى نرسيده ايد كه نياز به عصا داشته باشيد.

حضرت فرمود: آرى همينطور است و من احتياجى به عصا ندارم ولى چون اين عصا متعلق به رسول خداست براى تبرك و تيمن بدست گرفته ام.

ابوحنيفه خود را به طرف عصا كشانيد و اجازه خواست كه آن را ببوسد. امام صادق عليه السلام آستين خود را بالا زد و بازوى خويش را برهنه نمود و فرمود: تو مى دانى كه اين پاره اى از بدن رسول خدا و اين موى و پوست از موى و پوست مبارك آن حضرت است. تو اين را نمى بوسى و مى خواهى چوب را ببوسى.

 

 

«گناهان كبيره از ديدگاه امام صادق عليه السلام»

امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: عمرو بن عبيد بصرى بر پدرم امام صادق عليه السلام وارد شد و سلام كرد و نشست و اين آيه را تلاوت كرد: الذين يجتنبون كبائر الاثم و سكوت كرد و بقيه آيه را نخواند. حضرت فرمود: چرا ساكت شدى؟ عرض كرد: مى خواهم بدانم كه گناهان كبيره مذكور در قرآن چه هستند؟ فرمود: بالاترين آنها شرك است كه خداوند مى فرمايد: انه من يشرك بالله فقد حرم اله عليه الجنة و ماواه النار و ما للظالمين من انصار. كسيكه شرك به خداوند بورزد خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاهش در آتش جهنم است و ظالمين ياور ندارند.

دوم، ياس و نا اميدى از درگاه خداوند است كه خداوند مى فرمايد: و لا تيأسوا من روح الله فانه لا ييأس من روح الله الا القوم الكافرون. از لطف الهى مأيوس نشويد كه جز كافران از رحمت الهى مأيوس نيستند.

سوم: غافل بودن از مكر الهى كه خداوند مى فرمايد: ولا يأمن مكر الله الا القوم الخاسرون از مكر خدا غافل نمى شود مگر زيان كاران.

چهارم: عاق والدين شدن كه خداوند عاق والدين را جبار شقى از زبان حضرت مسيح عليه السلام معرفى فرمود: وبرا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا خداوند به من دستور نيكويى به مادرم داده و مرا جبار و شقى قرار نداده است.

پنجم: كشتن بى گناه كه خداوند مى فرمايد: و من يقتل مومنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فيها كسى كه مؤمنى را عمدا بكشد جزاى او جنهم است و هميشگى خواهد بود.

ششم: نسبت ناروا به زنان محصنه كه خداوند مى فرمايد: ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الاخرة و لهم عذاب عظيم. كسانى كه زنان محصنه مؤمنه را قذف كند و نسبت ناروا بدهند در دنيا و آخرت مورد لعنت قرار گرفته و به عذاب عظيم مبتلا خواهند شد.

هفتم: خوردن مال يتيم كه خداوند مى فرمايد: ان الذين يأكلون اموال اليتامى ظلما انما يأكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا كسانى كه مال بچه هاى يتيم را از روى ستم مى خورند در حقيقت آتش مى خورند و در قيامت به آتش كشيده مى شوند.

هشتم: فرار از جنگ كه خداوند مى فرمايد: ومن يولهم يومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحيزا الى فئة فقد باء بغضب من السوء و ماواه جهنم و بئس المصير. كسى كه پشت به جنگ كند يا روى به دشمن آورد غضب الهى را خريده و جايش جهنم است و بد جايگاهى است.

نهم: خوردن ربا كه خداوند مى فرمايد: الذين ياكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس. كسانيكه ربا مى خورند مثل جن زدگان و ديوانگان خواهند بود.

دهم: سحر و جادوگرى كه خداوند مى فرمايد: ولقد علموا لمن اشتريه ماله فى الاخرة من خلاق. مى دانند كسى كه روى به اين كار بياورد در آخرت بهره اى ندارد.

يازدهم: زنا كه خداوند مى فرمايد: و من يفعل ذلك يلق اثاما يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهانا الا من تاب. كسى كه زنا كند به گناه افتاده و عذابش در قيامت دو چندان است و هميشه در جهنم خواهد ماند مگر اينكه توبه كند.

دوازدهم. قسم خوردن به دروغ خداوند مى فرمايد: ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لاخلاق لهم فى الاخرة. كسانيكه با عهد و پيمان و قسم و سوگند دنياى اندك را به دست مى آورند از آخرت بى بهره اند.

عمرو بن عبيد از خدمت امام صادق عليه السلام خارج شد در حاليكه بلند گريه مى كرد و مى گفت: به خدا قسم هر كس كه به رأى خود عمل كند و در مقام نزاع