از ويكي‌پديا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبري، جستجو

جشن‌هاي ايراني به جشن‌هايي ملي و مردمي گفته مي‌شود كه داراي ريشه تاريخي ايراني هستند و از دوران باستان تا به امروز رسيده‌اند. برخي از اين جشن‌ها كم‌وبيش زنده هستند.

جشن‌هاي زنده به جشن‌هايي اطلاق مي‌شود كه بنا به سنت تاريخي در ميان مردم رايج است (مانند جشن نوروز). جشن‌هاي فراموش‌شده به جشن‌هايي اطلاق مي‌شود كه بنا به سنت تاريخي برگزار نمي‌شوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممكن است كوشش‌هايي براي احياي آنها برخي از آنها رواج داشته باشد (مانند جشن اسفندگان).

جشن‌هاي حكومتي (مثل جشن سالگرد انقلاب) و جشن‌هاي ديني (مثل عيد غدير مسلمانان، سدره‌پوشي و شاه‌ورهرام زرتشتيان، و مولودي ارامنه) بنا به عرف نويسندگان و پژوهشگران جزو جشن‌هاي ايراني به حساب نمي‌آيند. برگزار شدن يك جشن توسط پيروان اديان و اقوام گوناگون دال بر انتساب آن جشن به آن دين يا قوم نيست. براي مثال برگزار شدن جشن نوروز توسط مسلمانان و زرتشتيان دليل بر اسلامي بودن يا زرتشتي بودن آن جشن نيست.

شكل تاريخي برگزاري جشن‌ها (چنانكه در متون و منابع آمده است) با شكل فعلي و رايج برگزاري هر جشن، دو موضوع متفاوت است كه همواره شبيه يكديگر نيستند.


چكيده

در بخش نخست اين مقاله كه با اقتباس از كتاب «راهنماي زمان جشن‌هاي ملي ايران» [۱] و مطابقت با نظر استادان ايران‌شناس [۲] و تقويم گوگل براي جشن‌هاي ايراني [۳] نوشته شده به ويژگي‌هاي عمومي جشن‌هاي ايراني اشاره مي‌شود.

در بخش دوم، نام و زمان جشن‌ها و گردهمايي‌ها بر اساس گاهشماري ملي ايران آورده مي‌شود. نگاهي گذرا به اين بخش نشان مي‌دهد كه شمار جشن‌هاي ايراني بسيار بيشتر از تعداد متداولِ شناخته شده فعلي آن است. كوشش شده تا در اين بخش به بيشتر جشن‌هاي شناخته شده و يا فراموش‌شده‌اي كه در متون و منابع ايراني به آنها اشاره رفته و همچنين پاره‌اي جشن‌هاي قومي يا محلي پرداخته شود.

براي برگزاري جشن‌هاي قومي در بسياري از نواحي از تقويم‌هاي محلي و بومي استفاده مي‌شود. به اين روش تا جايي كه منحصراً ميان اقوام و اقليت‌ها تداول داشته باشد، ايرادي وارد نيست، اما استفاده از تقويم‌هاي محلي و قومي براي برگزاري جشن‌ها در سطح ملي به نظر استادان ايران‌شناس نادرست است. [۴] و آنان تأكيد دارند كه زمان درست جشن‌هاي ملي مي‌بايد بر اساس گاهشماري ملي باشد (بنگريد به تقويم گوگل براي جشن‌هاي ايراني [۵] ). موبد كورش نيكنام نيز برگزاري جشن‌ها با استفاده از گاهشماري‌هاي سنتي با ماه‌هاي 30 روزه را بي‌توجهي به دانش نجوم و دستاوردهاي خيام و موجب ناهماهنگي‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماري ملي و رسمي با ماه‌هاي 31 روزه را يادآور شده است. [۶]

جشن‌ها و فاصله‌هاي ميان آنها در متون كهن ايراني داراي تعريف و اندازه‌هاي مشخصي است كه به مانند دانه‌هاي يك زنجير در پيوستگي كامل با يكديگر هستند. تغيير جاي يكي از آنها، موجب گسست كل اين رشته خواهد شد. چنانكه در منابع ايراني آمده است، جشن سده پس از ۴۰ روز از شب يلدا يا چله، و پس از ۱۰۰ روز از اول آبان قرار دارد. همچنين جشن سده، پيش از ۲۵ روز از جشن اسفندگان است. اين اندازه‌ها و فاصله‌هاي تعريف شده در متون و منابع كهن ايراني، تنها با گاهشماري ايراني با ماه‌هاي سي و يك روزه (مبدأ هجري خورشيدي فعلي) كه بزرگترين دستاورد دانش گاهشماري در جهان است، مطابق است. [۷] و [۸]

در بخش سوم به جشن‌هايي پرداخته مي‌شود كه در سرشت خود هيچگاه در روز خاصي تثبيت نمي‌شوند و با توجه به روزِ هفته، رويدادهاي كيهاني و طبيعي، و يا رخدادهايي در زندگي زراعي، نظم و قاعده ويژه خود را دارند.

ويژگي‌هاي عمومي جشن‌هاي ايراني [ويرايش]

بررسي جشن‌هاي ايراني و زمان برگزاري آنها نشاندهنده ويژگي‌هايي مشترك در ميان همه آنهاست. نخست اينكه تقريباً همگي در پيوند با پديده‌هاي طبيعي و كيهاني و اقليمي هستند[نيازمند منبع] و به همين دليل كوشش شده است تا زمان برگزاري آنها هر چه بيشتر با تقويم طبيعي منطبق باشد.

دوم اينكه تقريباً هيچكدام برگرفته از دستورهاي ديني نيستند[نيازمند منبع]. با اينكه همواره پيروان اديان گوناگون تلاش كرده‌اند كه برخي از آنها را مراسم ديني خود معرفي كنند؛ اما نمي‌توان آنها را متعلق به هيچ ديني دانست. اما برخي كسان تلاش مي‌كنند تا اين جشن‌ها را در پيوند مستقيم با اديان بدانند.[۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲].

سومين ويژگي گردهمايي‌ها و مراسم ايراني در اين است كه با سرور و شادي همراه هستند و غم و اشك و گريه در آنها جايي ندارد. حتي مراسم عيد «بمو» در ميان مانويان كه اتفاقاً همزمان با روز جانباختن ماني بوده، همراه با سرود و شادي برگزار مي‌شده است.

چهارمين ويژگي جشن‌ها و مراسم ايراني در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبيعت است. در هيچكدام آيين‌هاي ايراني اثري از خشونت و بدرفتاري نسبت به گياهان و حيوانات ديده نمي‌شود. بلكه حتي با آيين‌هايي همراه است كه به انگيزه پاكيزگي و پاسداري از محيط زيست برگزار مي‌شود.

ويژگي پنجم، پيوند ناگسستني جشن‌هاي ايراني با آتش است. حتي اگر آن جشن پيوند چنداني با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگري كوچك به آن رسميت و تقدسي بيشتر مي‌بخشد.

ششمين ويژگي عمومي جشن‌ها و مراسم ايراني چنين است كه با زادروز يا سالمرگ كسي در پيوند نيست و آنگونه كه از متون كهن همچون شاهنامه بر مي‌آيد، براي ايرانيان زادروز كسي اهميتي فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت مي‌كرده‌اند[نيازمند منبع]؛ چرا كه هر كسي در روزي زايش يافته و در روزي در مي‌گذرد. آنچه براي ايرانيان با ارزش بوده و آنرا ثبت كرده و گاه جشن مي‌گرفته‌اند، «انجام كاري بزرگ» بوده است كه نمونه‌هاي آنرا در شاهنامه فردوسي مي‌بينيم. مي‌دانيم كه فردوسي نيز تنها به ثبت زمانِ پايانِ كار بزرگ خود كه همانا «سرايش شاهنامه» باشد، بسنده كرده و از يادآوري صريح زادروز خود خودداري كرده است.

هفتمين ويژگي‌هاي عمومي در گستردگي مراسم است. ايرانيان جشن‌ها و آيين‌هاي ميهني خود را به گونه‌اي يكپارچه و با همبستگي و همزيستي شگفت‌انگيزي برگزار كرده و تفاوت‌هاي قومي و ديني و زباني را عامل بازدارنده اين يگانگي نمي‌دانسته‌اند. آيين‌هاي ايراني متعلق به همه ايرانيان است و همه براي نگاهباني از آن كوشيده‌اند. كساني كه با تعصب‌هاي نابجاي ديني يا قومي نقش خود در پاسداري فرهنگ ايران بيشتر از ديگران مي‌دانند، به اين همبستگي باشكوه مردمان ايراني آسيب مي‌زنند.

گاهنماي جشن‌ها و مناسبت‌هاي ملي ايران [ويرايش]

اين گاهنما برابر و مطابق با گاهشماري ايراني (جلالي/ خيامي) است كه با تغيير مبدأ سالشماري، با نام «هجري خورشيدي/ شمسي شناخته مي‌شود و مي‌توان بدون ‌هيچگونه تغييري در همه سال‌ها از آن بهره‌برداري ‌كـرد.

فروردين ماه [ويرايش]

 

 

هفت‌سين كه يكي از نمادهاي نوروز است. (ايستگاه راه آهن تهران-نوروز ۱۳۹۰)

يكم فروردين: اورمزد روز
روز جشن بزرگ «نوروز» در اعتدال بهاري و آغاز فصل بهار. نوروز و آغاز سال نو، مناسبت‌هاي جداگانه‌اي هستند كه با يكديگر همزمان شده‌اند. (نمونه‌هاي ديگري از آغاز سال نو در ادامه گاهنما خواهد آمد.)

در سغد باستان (و امروزه در ميان ارمنيان) از نوروز با نام «نوسرد/ نَـوَسَـرد/ نوسَـرِد» ياد مي‌شده است كه معناي «سال نو» را مي‌دهد. (در اوستايي «سَـرِذَه» به معناي سال خورشيدي). در بدخشان با نام «شگون‌بهار»، در «شغنان» (در تاجيكستان در كرانه رود «پنج») بنام «خِـدِر ايام» (بزرگترين روزها) و در بابِل باستان و در نخستين روز ماه «نيسان» بنام جشن «اكيتو» (سومري «زَگْموك») شناخته مي‌شده است.

با شكوه‌ترين مراسم نوروزي، امروزه با نام‌هاي «سِـيرلاله (جشن گل لاله)/ جَـندَه بالا (بالا كردن درفش)» در شهر مزارشريف افغانستان (آريـانـاي باستان) و در نزديكي بلخ كهن، همراه با برافراشتن درفشي برگرفته از درفش كاوياني ايران، برگزار مي‌شود. اين آيين با انبوهي از ترانه‌خواني‌ها، بازي‌ها و مراسم ديگر همراه است. آيين‌هاي پيش از فرا رسيدن نوروز نيز فراوان و پر اهميت هستند ( ← اسفند‌ماه).

نوروز در اصل سنتي بابلي بوده كه براي ستايش مردوك خداي بابل آنرا برساخته بودند.[۱۳] نوروز در آيين اسلام نيز ستوده شده است. در تعاليم اسلامي از ربيع و بهار كه سرآغاز سال نو مي باشد به عنوان ياد كرد رستاخيز سخن به ميان آورده است: اذا جاء الربيع فذكروا ذكرانشوراً يعني هنگامي كه بهار آمد پس ياد كنيد قيامت را. [۱۴]

ششم فروردين: خرداد روز
روز «اميد»، روز «اسپيدا‌ نوشت» (آثارالباقيه، فصل نهم) يا روز نوروز بزرگ (اين نام جديدتر است). اين روز از روزهاي خجسته ايرانيان، همراه با شادي و آب‌پاشي، و آغاز سال نو در تقويم سُـغدي و خوارزمي است.

در متن پـهلوي «ماهِ فـروردين، روزِ خـرداد» رويدادهاي بسياري به اين روز منسوب شده است؛ از جـمله: پيـدايي كيومـرث و هـوشنگ، روييدن مشي و مشيانه، تيـرانـدازي آرش شيواتير، غلبه سام نريمان بر اژدهاك، پيدايي دوباره شاه‌كيخسرو (از جاودانان در باورهاي ايراني) و همپُرسگي زرتشت با اهورامزدا. نام «روز اميد»[نيازمند منبع] بخاطر انتظار پيدايي دوباره كيخسرو و ديگر جاودانان و نجات‌بخشان (سوشيانت‌ها)، به اين روز داده شده است.

زرتشتيان ايران شايد از اين رو كه اين روز، روز آغاز پيامبري زرتشت و همپرسگي او با اهورامزدا است، در سال‌هاي اخير اين روز را به نام زادروز زرتشت در شهرها و روستاهاي ايران و جهان جشن ميگيرند[۱۵]. حال آنكه اشاره به زايش زرتشت در اين روز، هيچ مدرك كهني ندارد و زرتشتيان هند (پارسيان) نيز چنين مناسبتي را به رسميت نمي‌شناسند. [۱۶] بنابر متن پهلوي گزيده هاي زاتسپرم زادروز زرتشت در واپسين روز سال است (بنگريد به واپسين روز سال).

نام «اسپيدا نوشت»، از آيين نامه‌نويسي در اين روز گرفته شده است كه آگاهي بيشتري از آن در دست نيست. گمان مي‌رود با پيام‌هاي شادباش نوروزي در پيوند باشد.

دهم فروردين: آبان روز
جشن «آبانگاه»، نخستين آبان‌روز سال و به روايت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشني به همين نام، همراه با آب‌پاشي و انتظار بارش باران.

سيزدهم فروردين: تير روز
جشن «سيزده‌بدر»، نخستين تير‌روز سال و آغاز كشاورزي در سال نو. آيين‌ نخستين روز كشت‌و‌كار‌ با گرد‌آمدن در زمين زراعي و آرزوي بارش باران و فرارسيدن سالي خوب و خرم.

در سيستان در اين روز به زيارت نيايشگاه بسيار كهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالاي كوه خواجه و در ميانه درياچه هامون مي‌روند. (← آخرين روز سال)

هفدهم فروردين: سروش روز
هنگام جشن «سروشگان» يا جشن «هفده‌روز» در ستايش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ايزد پيام‌آور خداوند و نگاهبان «بيداري»؛ روز گراميداشت «خروس» و به ويژه خروس سپيد كه از گرامي‌ترين جانوران در نزد ايرانيان بشمار مي‌رفته و به سبب بانگ بامدادي، نماد سروش دانسته مي‌شده است.

نوزدهم فروردين: فروردين روز
جشن «فروردينگان»، جشن گراميداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.

ارديبهشت ماه [ويرايش]

دوم ارديبهشت: بهمن روز
جشن گردآوري گل‌ها و گياهان دارويي از صحرا.

سوم ارديبهشت: ارديبهشت روز
جشن «ارديبهشتگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «اَرديبهشت» (در اوستايي «اَشَه‌وَهيشتَه»، در پهلوي «اَرْت‌وَهيشْت») به معناي «بهترين راستي» و بعدها نام يكي از اَمْشاسْپَندان (جاودانان مقدس). كوشيارگيلي در «زيج جامع» از آن با نام «گلستان‌جشن» يادكرده است. اَرديبهشت همچنين نگاهبان آتش است؛ چرا كه آتش بهترين جلوه‌گاه راستي و پاكي بشمار مي‌رفته است.

دهم ارديبهشت: آبان روز
جشن چهلم نوروز در شيراز و در كنار «حوض ماهي» سعدي.

پانزدهم ارديبهشت: دي به مهر روز
جشن ميانه فصل بهار و زمان گاهَنباري بنام «ميديو‌زَرِم» در اوستايي «مَـئيذيوئي‌زَرِمَـيه» به معناي «ميانه بهار/ميانه فصل سبز». البته ميانه بهار با شانزدهم ارديبهشت برابر است؛ اما در گذشته و حتي امروزه، عملاً پانزدهمين روزِ ماهِ دوم هر فصل به عنوان ميانه هر فصل شناخته مي‌شود.

جشن‌هاي گاهَـنْـباري (پاره‌هاي سال/ موسم‌هاي ساليانه)، ادامه و بازمانده‌اي از نوعي تقويم كهن در ايران باستان است كه طول سال خورشيدي را نه به دوازده ماه خورشيدي، بلكه به چهار فصل و چهار نيم‌فصل تقسيم مي‌كرده‌اند و هر يك از اين بازه‌هاي زماني، نام و جشني ويژه به همراه داشته است.

سال گاهنباري از هنگام انقلاب تابستاني يا نخستين روز تابستان آغاز مي‌شده و پس از هفت پاره زماني، يعني سه پايان فصل و چهار ميانه فصل، به آغاز سال بعدي مي‌رسيده است (پايان بهار يا آغاز تابستان مانند ديگر فصل‌ها، داراي جشن گاهنباري نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار مي‌رفته است).

 

خـرداد ماه [ويرايش]

يكم خرداد: اورمزد روز
جشن «ارغاسوان/ اريجاسوان»، نام يكي از جشن‌هاي خوارزمي است كه بيروني نام شماري از آنها را همراه با جشن‌هاي سغدي در آثارالباقيه (فصل‌هاي دهم تا دوازدهم) آورده است. بي‌گمان هيچيك از هـر دو تلفظ‌ ياد شده در نسخه‌هاي خطي آثارالباقيه درست نيستند و در مرور زمـان به دليل نبود آشنايي كاتبان با نام‌هاي كهن، شكل صحيح خود را از دست داده‌اند. امروزه حتي تلفظ صحيح اين نام‌ها نيز معمولاً امكان‌پذير نيست، اما بيروني معناي آنرا «نزديك شدنِ گرما» مي‌داند. به روايت آثارالباقيه اين جشن در نخستين روز ماه «هروداد» كه شكل خوارزمي «خرداد» است، همزمان با كاشت كنجد برگزار مي‌شده است. او اين جشن را به دوراني كهن منسوب مي‌دارد.

امروزه همچنان كاشت كنجد، پنبه، كرچك و ديگر دانه‌هاي روغني در استان‌هاي مركزي ايـران و گاه همراه با مراسمي در «شصت بهار» انجام مي‌شود.

ششم خرداد: خردادروز
جشن «خردادگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «خرداد» (در اوستايي «هَـئورْوَتات»، در پهلوي «خُـردات») به معناي رسايي و كمال و بعدها نام يك از اَمْشاسْپَندان.

بيست‌ونهم خرداد: مانتره‌سپند روز
برابر با بيست‌وششم نَـوروز‌ماه طبري و پنج روز مانده به سال نو طبري. اين جشن را مردمان سوادكوهِ مازندران «عيدماه» مي‌نامند و با آتش‌افروزي بر بلندي‌ها به شادي و بازي‌هاي گروهي مي‌پردازند و گاه مي‌كوشند تا جشن عروسي خود را در اين هنگام برگزار كنند.

سي و يكم خرداد: روز زيادي
روز پايان سال در تقويم گاهَنباري و آخرين روز فصل بهار. در پايان اين روز و آغاز تابستان خورشيد به بالاترين جايگاه خود مي‌رسد كه نام «خرداد» به معناي رسايي و كمال به همين مناسبت به اين ماه داده شده است.[نيازمند منبع]

به دليل اينكه اين زمان مصادف با جشن‌هاي آغاز سال نو در تقويم گاهنباري بوده است، همانند پايان ديگر فصل‌ها داراي جشن ويژه پايان فصل نمي‌باشد.

بازمانده‌هايي از جشن‌هاي آغاز سال نو و آغاز تابستان هنوز در برخي آيين‌هاي ايراني باقي مانده است (← جشن آغاز تابستان).

تـيـر ماه [ويرايش]

يكم تـير: اورمزد روز
جشن آغاز تابستان، انقلاب تابستاني، رسيدن خورشيدن به بالاترين جايگاه و آغاز سال نو در گاهشماري گاهنباري (← جشن ميانه بهار). برگزاري جشن آغاز تابستان هنوز در برخي نواحي ايران همراه با گردهمايي و مراسم آب‌پاشي و آبريزگان، در صحرا برگزار مي‌شود.

ششم تير: خرداد روز
روز برگزاري جشني به نام «نيلوفر» كه امروزه بسيار ناشناخته مانده است. شايد به مناسبت شكوفا شدن گل‌هاي نيلوفر در اوايل تابستان باشد.

سيزدهم تير/ تير روز
روز جشن «تيرگان»، از بزرگترين جشن‌هاي ايران‌باستان در ستايش و گرا‌مي‌داشت «تيشتَـر/ تير» (شباهنگ/ شِعراي يماني)، ستاره باران‌آور در باورهاي مردمي، و درخشان‌ترين ستاره آسمان كه در نيمه دوم سال و همزمان با افزايش بارندگي‌ها در آسمان سرِ شبي ديده مي‌شود.

 

 

مراسم آبپاشي جشن تيرگان، كوشك ورجاوند تهران، يازدهم تير ۱۳۸۹

اين جشن در كنار آب‌ها، همراه با مراسمي وابسته با آب و آب‌پاشي و آرزوي بارش باران در سالِ پيشِ رو همراه بوده و همچون ديگر جشن‌هايي كه با آب در پيوند هستند، با نام عمومي «آبريزگان/ آب‌پاشان/ سر شوران» ياد شده است.

در گذشته «تيرگان» روز بزرگداشت نويسندگان و گاه به «روز آرش شيوا‌تير» منسوب شده است. بيروني و همچنين گرديزي در «زين‌الاخبار» ناپديد شدن يكي از جاودانان ايراني يعني كيخسرو را در اين روز و پس از شستشوي خود در آب چشمه‌اي، دانسته‌اند.

جشن تيرگان بجز اين در سيزدهم فروردين‌ (← سيزده‌بدر) و سيزدهم مهر نيز برگزار مي‌شود. ارمنيان ايران نيز در روز سيزدهم ژانويه آيين‌هايي را برگزار مي‌كنند كه برگرفته و ادامه جشن تيرگان است.

پانزدهم تير/ دي به مهر روز
جشن خام‌خواري يا به روايت بيروني «عمس (غفس؟)‌ خواره» در سُـغد باستان و دوري گزيدن از خوراك حيواني و پختني‌ها. در تقويم سغدي برابر با پانزدهمين روزِ ماه «بساكنج».

مـرداد ماه [ويرايش]

نام اين ماه در اصل «اَمِـرِتات» و بعدها «اَمُـرداد»، اما بيش از هزار سال است كه در ادبيات فارسي (و از جمله در شاهنامه فردوسي) بگونه «مُـرداد» بكار رفته و شناخته شده است و كاربرد آن به همين گونه اشتباه نمي‌باشد. اصرار در نگارش آن به گونه «اَمرداد» لازم بنظر نمي‌رسد؛ چرا كه در اينصورت مي‌بايست در نگارش بسياري ديگر از نام‌هاي متداول در زبان فارسي مانند بهمن و اسفند نيز تجديدنظر كرد و اين شيوه موجب گسستگي تاريخي زبان فارسي مي‌شود.

دوم مرداد/ بهمن روز
نخستين روز از فـرورديـن‌ماه («فـردينه‌ماه») و آغاز سال نو در تقويم طبري.

هفتم مرداد/ مرداد روز
جشن «مردادگان» جشني در ستايش و گراميداشت «مُرداد» (در اوستايي «اَمِـرِتات»، در پهلوي «اَمُـرداد») به معناي بي‌مرگي و جاودانگي و بعدها نام يكي از اَمْشاسْپَندان. همچنين مرداد در باورهاي ايراني نگاهبان گياهان و رستني‌ها بشمار مي‌رود.

دهم مرداد/ آبان روز
جشن «چلّه تابستان» كه امروزه از جمله در روستاهاي جنوب خراسان برگزار مي‌شود.

پانزدهم مرداد/ دي به مهر روز
جشن ميانه فصل تابستان و زمان گاهَنباري بنام «ميديوشِـم» در اوستايي «مَـئيذيوئي‌شِـمَـه» به معناي «ميانه تابستان».

هفدهم مرداد/ سروش روز
نخستين روز از «نوروزماه» گيلاني و آغاز سال نو در تقويم دَيلمي.

هجدهم مرداد/ رشن روز
جشن «مـي خواره» جشن آشاميدنِ نوشيدني‌هاي گوناگون در سُـغد باستان. در تقويم سغدي برابر است با هجدهمين روز ماه پنجم يا («اشناخندا/ اشتاخندا»).

شهريور ماه [ويرايش]

يكم شهريور/ اورمزد روز
جشن «فغديه»، جشن خنك‌شدن هوا در خوارزم كه «فغربه» هم گفته شده است.

سوم شهريور/ ارديبهشت روز
جشن «كشمين»، جشني ناشناخته در سُـغد باستان كه با بازاري همگاني همراه بوده است.

چهارم شهريور/ شهريور روز
جشن «شهريورگان»، جشنِ آتشي در ستايش و گراميداشت «شهريور» (در اوستايي «خْـشَـتْـرَه‌وَئيريـه»، در پهلوي «شهرِوَر») به معناي شهر و شهرياري (شهرداري) آرماني و شايسته، و بعدها نامي براي يكي از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص۱۳۱۶) به عنوان زادروز «داراب» (كورش) ياد شده است.

هشتم شهريور/ دي به آذر روز
«خزان جشن»، هنگام جشن خزان كه از جشن‌هاي مهم و كهن بوده و با سواركاري، چراغاني و آذين خانه‌ها و آتش‌افروزي بر بام‌ها همراه مي‌شده است. برخي اين جشن را در هجدهم شهريور (و گاه پانزدهم شهريور) دانسته‌اند. «جيمز موريه» در سفرنامه‌اش از آخرين كساني است كه به برگزاري اين جشن در شهر دماوند اشاره كرده است.

پانزدهم شهريور/ دي به مهر روز
بازار همگاني ديگري در سُـغد و فرارود (ماوراءالنهر) باستان. همچنين گرديزي در «زين‌الاخبار» جشن خزان را به اين روز منسوب مي‌دارد.

سي و يكم شهريور/ روز زيادي
جشن پايان فصل تابستان و زمان گاهَنباري بنام «پَـتْـيـه شَـهيم» در اوستايي «پَـئيتيش هَـهْـيـه» به معناي «پايان تابستان».

پيش از اين و در كتاب «رصدخانه خورشيدي نقش‌رستم» با سازوكار‌هايي در آفتاب‌سنج‌هاي آن آشنا شديم كه نشانگرِ آغاز هر يك از هفته‌هاي شهريور‌ماه بودند. بي‌ترديد آن شاخص‌ها با جشن‌هاي متعددي كه در يكم، هشتم و پانزدهم شهريورماه، يعني در آغاز هفته يكم، دوم و سوم اين ماه برگزار مي‌شوند، در پيوند هستند. حتي اگر همين جشن‌هاي شناخته شده امروزي، ديرينگي بسيار نداشته باشند، دستكم بازمانده‌اي از سنت جشن‌هاي ديرين در آن هنگام‌ها هستند.

مـهـر ماه [ويرايش]

فصل پاييز با نام‌هاي «پاديز/ پاذيز»، «خزان» و «تيرماه/ تيرَه‌ماه» نيز شناخته شده است. نام پسين يا تيرماه در ادبيات فارسي و از جمله در شاهنامه فردوسي به همه فصل پاييز اطلاق شده است و امروزه نيز در تاجيكستان و شمال افغانستان تداول دارد.

يكم مهر/ اورمزد روز
روز جشن بزرگ «ميثْـرَكَـنَـه/ ميتراكانا/ مهرگان»، بزرگترين جشن هخامنشي در ستايش و گراميداشت «ميترا» در نخستين روز ماه «باگايادي/ بَـغَـيادي» (ياد خدا) و نيز آغاز سال نو در گاهشماري هخامنشي.

امروزه نيز سنت كهن آغاز سال نو از ابتداي پاييز با نام « سال وِرز»، در تقويم محلي كردانِ مُـكري مهاباد و طايفه‌هاي كردان شكري باقي مانده است. در تقويم محلي پامير (به ويژه دو ناحيه «وَنج» و «خوف») از نخستين روز پاييز (تيرماه) با نام «نوروزِ تيرَه ما» ياد مي‌كنند. آغاز پاييز به عنوان آغاز سال نو زراعي همچنان در ميان كشاورزان رايج است. همچنين بيروني از اين روز با عنوان «نيم‌سرده» (نيمه سال) نام‌ برده است.

هنگام اصلي جشن «مهرگان» نيز در اصل در چنين روزي بوده كه بعدها به شانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبيات كهن فارسي نيز همواره جشن مهرگان با نخستين روز فصل پاييز برابر دانسته شده است.

سيزدهم مهر/ تير روز
يكي ديگر از جشن‌هاي تيرگان، در گراميداشت ستاره باران‌آورِ «تيشتَر/ شباهنگ/ شِعراي‌ يماني» و در خوارزم باستان به نام «چيري روچ/ تير روز» (← سيزدهم فروردين و سيزدهم تير).

ادامه و نشانه‌هايي از اين جشن كهن همچنان در آيين قاليشويان اردهال در غرب كاشان ديده مي‌شود (امروزه در دومين آدينه مهرماه). مراسم قاليشويان اردهال بازمانده‌اي از جشن تيرگان و دعا و آرزو براي بارش باران، و همانند بسياري از جشن‌هاي ايراني با يك بازار همگاني و بزرگ توأمان است. نيايشگاه اردهال مي‌بايست يكي از معابد «تيشتَـر» در ايران باستان بوده باشد و در بسياري از باورهاي ايراني بين دعاي باران و تابوت يا شستشوي مردگان، پيوندهايي وجود دارد.

شانزدهم مهر/ مهر روز
جشن «مهرگان»، جشني بزرگ در ستايش ايزد «ميثرَه/ ميترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستين روز مهر (← يكم مهر) و بعدها در شانزدهمين روز اين ماه.

همچنين روز برگزاري جشن هخامنشي «مَغوژتي/ مَگوفونيا»، روز نجات ايران از غلبه مُـغان.

بيست و يكم مهر/ رام روز
جشن «رام‌روزي» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نيز روز غلبه كاوه و فريدون بر ضحاك.

آبـان ماه [ويرايش]

دهم آبان/ آبان روز
روز جشن بزرگ «آبانگان» در گراميداشت ستاره روان (سياره) درخشان «اَنَهيتَه/ آناهيد (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اَرِدْوي/ آمو (آمودريا)»، و بعدها ايزد بانوي بزرگ «آب‌»ها در ايران.

دوازدهم آبان/ ماه روز
برابر با سيزدهم تـيرمـاه تقـويم طبري و روز جشـن تـيرگان در مازندران كه «تيرماهِ سيزه شو» ناميده مي‌شود.

پانزدهم آبان/ دي به مهر روز
جشن ميانه فصل پاييز و زمان گاهَنباري بنام «اَيـاثْـرِم» در اوستايي «اَيـاثْـرِمَـه» به معناي «آغاز سرما».

بيست و هفتم آبان/ آسمان روز
برابر سيزدهم تـيرماه دَيـلمي و روز جـشن تيرگان در گيـلان كـه به نام «تـيرجـشن» و «گالشي جشن» شناخته مي‌شود.

آذر ماه [ويرايش]

يكم آذر/ اورمزد روز
روز برگزاري «آذر جشن»، يكي ديگر از جشن‌هاي در پيوند با آتش به مناسبت فرا رسيدن ماه آذر و برافروختن نخستين شعله زمستاني.

نهم آذر/ آذر روز
جش «آذرگان»، جشن آتش ديگري در گراميداشت «آذر/ آتر» و ايزد منسوب به آن.

سي‌ام آذر/ انارام روز
جشن «شب چله» يا «يلدا»، انقلاب زمستاني و جشن زايش خورشيد. ايرانيان در اين شب با فراهم آوردن خوراكي‌هاي گوناگون تا بامداد به انتظار ديدار نخستين پرتوهاي خورشيد بيدار مي‌نشسته‌اند. بيروني در «آثار‌الباقيه» از آن با نام «ميلاد اكبر» نام برده و منظور از آنرا «ميلاد خورشيد» دانسته است. تقويم ميلادي نيز با اندك تغييراتي ادامه همين ميلاد است كه بعدها آنرا به ميلاد مسيح نسبت داده‌اند.

همچنين هنگام جشن پايان پاييز و نيز نيمه سال و گاهنباري به نام «ميدْيارِم» در اوستايي «مَـئيذ‌يائيرْيـه» به معناي «ميانه سال» و منظور سال گاهنباري است با مبدأ آغاز تابستان.

دي ماه [ويرايش]

يكم دي/ اورمزد روز
از گرامي‌ترين روزهاي ايرانيان به نام «خرم‌روز/ خور‌ روز (خورشيد روز)» يا جشن «نود‌روز» (نود روز تا نوروز).

آغاز سال نو در برخي تقويم‌هاي ايران باستان كه هنوز نيز در پامير و بدخشان بكار گرفته مي‌شود. ديده شدن خورشيد در اين روز نه تنها «زايش خورشيد» (← سي‌ام آذر) را نويد مي‌دهد، بلكه آغاز روز، ماه، فصل و سال جديد نيز بوده است.

همچنين هنگام جشني با نام «آب نو» در آذربايجان همراه با تعويض آبِ آب‌انبارها با آبِ تازه و با مراسمي همگاني.

پنجم دي/ سپندارمذ روز
جشني همراه با بازار عمومي در سُـغد باستان.

يكم، هشتم، پانزدهم و بيست و سوم دي
چهار جشن منسوب به «دي/ دادار» (خداوند/ هرمزد). كوشيار گيلاني در «زيج جامع» اين روزها را «دي جشن» مي‌نامد.

چهاردهم دي/ گوش روز
جشن «سير سور»، جشن گياه‌خواري و به ويژه خوردن سير. و نيز روز غلبه ديوان و كشته‌ شدن جمشيد‌شاه در روايت‌هاي ايراني. (در شـاهنامه فـردوسـي نيز پـديده گوشتخواري پس از جمشيد رواج مي‌يابد.)

پانزدهم دي/ دي به مهر روز
جشني همراه با ساخت تنديس‌‌ها و پيكرتراشي‌هايي به شكل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخي متون از اين روز بنام «بتيكان» ياد شده است كه به احتمال شكل تغيير يافته «ديبگان» است.

شانزدهم دي/ مهر روز
هنگام جشن «درامزينان» يا «كاكتل/ كاكثل» در متون ايراني. جشني بسيار كهن و اسطوره‌اي و ناشناخته كه نام‌هاي گوناگون آن ارتباط آن با «درفش كاويان» و «گاو كتل/ گاو درفش» را نشان مي‌دهد. در اين روايت‌ها «فريدون» نيز جايگاه شاخصي دارد و مي‌دانيم كه در باورهاي كهن، پيوندهاي بسياري ميان فريدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فريدون توسط «گاو پُـرمايه/ بَـر مايه» و گرزه «گاو سر» فريدون). گونه‌هاي مختلف نام‌هاي اين روز و اين مراسم، همانند بسياري از ديگر نام‌هاي كهن، نشانه ديرينگي اين آيين و فراموش شدن شكل اصلي نام آنست. اين روز احتمالاً در پيوند با ديده شدن صورت فلكي «گاو/ ثور» نيز بوده است.

بيست‌و‌سوم يا بيست‌وچهارم دي/ دي به دين روز يا دين روز
برابر با سيزدهم ژانويه و جشن تيرگان ارمنيان ايران.

بهـمن ماه [ويرايش]

دوم بهمن/ بهمن روز
جشن «بهمنگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «بهمن» (در اوستايي «وُهومَـنَه»، در پهلوي «وَهْـمَـن») به معناي «انديشه نيك» و بعدها يكي از اَمْشاسْپَندان. در اين روز آشي به نام «آش بهمنگان» يا «آش دانگو» به صورت گروهي پخته مي‌شده است كه نام «دانگو/ دانگي» برگرفته از همين سنت اشتراكي آن است.

پنجم بهمن/ سپندارمذ روز
پنج روز پيش از جشن سده و جشني به نام «نوسره».

دهم بهمن/ آبان روز
شامگاه اين روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزي» در چهلمين روزِ پس از «يلدا» (زايش خورشيد)و صدمين روز پس از اول آبان. متون كهن جشن سده را در آبان‌روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند كه برابر با دهم بهمن‌ماه مي‌شود. جشن سده در نواحي گوناگون با نام‌هاي مختلفي شناخته مي‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالي اراك «جشن چوپانان»، در خمين «كُـردِه»، در دليجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجيكستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگي زرتشتيان نيز كوشش مي‌كنند تا اين جشن را برگزار كنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهايي ديگر، چهار روز پيش و پس از سده را «چاروچار» و سردترين شب‌ها مي‌دانند كه سده در ميانه آن جاي گرفته است. همچنين هنگام جشن و نمايش «كوسه‌ناقالدي» كه دو نفر در كوچه‌ها به نوازندگي و سرودخواني مي‌پردازند. يكي از اين دو نفر نقش «كوسه» و ديگري نقش «تَـكِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده مي‌گيرد. «كوسه» با پوشيدن جامه‌هاي خنده‌آور، دست و صورت خود را سياه كرده و «تكه» پوست بزي با دو شاخ بر سر كشيده و دست و صورت خود را سپيد مي‌كند. گاه پسر نوجواني نيز در نقش زنِ كوسه به نمايش مي‌پردازد. اين مراسم در گيلان نيز با نام «آينه تكم» برگزار مي‌شود. اين نمايش شباهت فراواني با «كوسه‌سواري» (← يكم اسفند) و نيز «حاجي‌فيروز» نوروزي دارد و بي‌ترديد با آيين‌هاي «باران‌خواهي» در پيوند است. پيوند دادن جشن سده به هوشنگ‌شاه، اشتباهي متداول و ناشي از دخل‌و‌تصرف در شاهنامه فردوسي بوده است. مهمترين دليل پيدايش اين جشن، انجام آيين‌هايي نمادين براي كاستن از شدت سرما و نيز چهلمين زادروز خورشيد است.

پانزدهم بهمن/ دي به مهر روز
جشن ميانه زمستان و گاهنباري فراموش شده كه دليل فراموشي آن دانسته نيست. با اين وجود برخي ديگر از جشن‌هاي ميانه زمستان، بازمانده‌اي از اين گاهنبار هستند. همچنين آغاز سال نو در تقويم‌هاي شمال‌‌غربي هندوكش در افغانستان امروزي؛ آغاز سال نو در تقويم‌هاي محلي لرستان، بختياري و كردستان (بنام «وهار كردي»). همچنين هنگام جشن مهرگان («مير ما/ مهرماه»)در تقويم طبري؛ و نيز همين ايام، زمان برگزاري جشن «پير شاليار/ پير شهريار» در «اورامانات» كردستان.

بيست و دوم بهمن/ باد روز
جشني بنام «بادروزي» يا «كژين» در گراميداشت «بـاد» در اوستايي «واتَـه» و ايزد نگاهبان آن با همين نام كه از بزرگترين ايزدان ايراني در باورهاي «زَرواني/ زُرواني» بشمار مي‌رفته است. كوشيار گيلاني در «زيج جامع» از آن با نام «باذ وره» ياد كرده است. اين جشن نيز با بازار همگاني همراه بوده و در آن روز ريسمان‌هايي از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد مي‌سپرده‌اند.

بيست و پنجم بهمن/ ارد روز
برابر ۱۳ يا۱۴ فوريه و جشن آتش ارمنيان به نام «دِرِندِز».

سي‌ام بهمن/ انارام روز
جشن آبريزگان ديگري كه با نام «آفريجگان» نيز شناخته شده است. همچنين هنگام جشن مهرگان («مير ما») در تقويم دَيلمي و در گيلان.

اسفند ماه [ويرايش]

يكم اسفند/ اورمزد روز
جشن «اسفندي» و هديه به زنان در نياسرِكاشان، اقليد و محلات؛ و پختن آش «اسفندي». آغاز سال نو در تقويم محلي نطنز، ساوه و كاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهي).

همچنين جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جويبارها و طليعه بهار. خجستگي ديدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب‌ها در پيوند است. در متون كهن، هنگامِ اين جشن به گونه‌هاي مختلفي آمده است كه مانند بسياري از ديگر دگرگوني‌ها ناشي از محاسبه زمان با تقويم‌هاي گوناگون و كبيسه‌گيري‌هاي متنوع بوده است.

همچنين روز جشني به نام «كوسه‌سواري/ كوسه برنشين». مراسم نـمايشي خـنده‌آور كه توسط مـردي كـوسـه‌رو كه بر دراز‌گوشي سوار بوده بـرگـزار مي‌شده است. كـوسـه خـود را باد مي‌زده و مردم به او آب مي‌پاشيده‌اند.

پنجم اسفند/ سپندارمذ روز
در بيست و پنجمين روز پس از جشن سده. جشن «اسفندگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستايي «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئيتي»، در پهلوي «سْـپَندارمَـد») به معناي فروتني پاك و مقدس و بعدها يكي از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ايزدبانوي زمينِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گراميداشت زنان در ايران باستان بوده و اين روز بنام «مرد‌گيران» (هديه گرفتن از مردان) در ادبيات فارسي بكار رفته است. بجز اين بنام روز جشن «برزگران/ برزيگران» (به مناسبت سبزكنندگان زمين و سبز شدن زمين) نيز خوانده شده است.

دهم اسفند/ آبان روز
جشن «وخشنكام» در گراميداشت رود «آمودريا/ جيحون»، بزرگترين رود سرزمين‌هاي ايراني. اين نام از بزرگترين شاخه آمودريا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بيروني «وخشنكام» را «فرشته جيحون» مي‌داند و مي‌بايست با «اَناهيتَـه/ آناهيد» اينهماني داشته باشد.

نوزدهم اسفند/ فروردين روز
جشن «نوروز رودها»، گراميداشت، لايروبي و پاكسازي رودها، كاريزها و چشمه‌ها همراه با پاشيدن عطر و گلاب بر آنها.

بيستم اسفند/ بهرام روز
جشن «گلدان» يا «اينجه»، روز آماده‌سازي و كاشت گل‌ها و گياهان در گلدان‌ها و نيز جشن درختكاري.

بيست و ششم اسفند/ اشتاد روز
جشن «فروردگان»، جشني در ياد‌كرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در اين روز و تا پايان سال. اين نام به گونه‌هاي «فرورگان/ فرودگان» نيز آمده است.

بيست و نهم يا سي‌ام اسفند/ مانتره سپند روز يا انارام روز (آخرين روز سال)
جشن پايان فصل زمستان و زمان گاهَنباري بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستايي «هَـمَـسْـپَـث مَـئيدَيـه» به معناي «برابري شب و روز / برابري سرما و گرما». همچنين هنگام جشن «اوشيدر» در سيستان به آرزوي فرا آمدن سوشيانت. در اين روز مردمان دختري را بر شتري آذين شده مي‌نشانند و همراه با شادي و سرود او را براي آب‌تني به آب‌هاي درياچه هامون مي‌برند. (← سيزده بدر). گراميداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نيز در بسياري نواحي گوناگون. جشن «علفه» در خمين، همراه با بردن علف‌هاي صحرايي به خانه و روشن‌كردن چراغي در همه اتاق‌ها. زادروز زرتشت به روايت متن پهلوي گزيده‌هاي زاداسپرم (بخش سي‌ام و سي و يكم).

شامگاه آخرين روز سال در بسياري از نواحي ايران بر بام‌ها آتش مي‌افروزند.

جشن‌هايي با زمان‌هاي متغير [ويرايش]

برخي ديگر از جشن‌ها و گردهمايي‌هاي ايران در زمان ثابتي برگزار نمي‌شوند و به پديده‌اي طبيعي و يا به روز خاصي در هفته وابسته هستند. در اينجا بطور خلاصه به بعضي از آنها اشاره مي‌شود:

جشن «بيل‌گرداني» در شهر «نيم ور» شهرستان محلات، به مناسبت پايان لايروبي و جوي‌روبي. اين مراسم در فاصله بين نوروز تا سيزده‌بدر و همراه با باز‌ي‌هاي آييني و نمايشي برگزار مي‌شده و امروزه نيز در يك روز به صورت نمادين برگزار مي شود. جشن «گلاب‌گيري» در نياسر و قمصر كاشان، در ميانه‌هاي ارديبهشت‌ماه و به مناسبت آغاز هنگام چيدن «گلِ گلاب» و گلاب‌گيري.

جشن « علم واچيني» يا «جشن خرمن» در گيلان و در يكي از جمعه‌هاي پايان تابستان، به مناسبت اتمام درو كردن محصول و پايان سال زراعي.

«جشن برفي» به مناسبت «نخستين برف سال» در بخش‌هايي از آسياي ميانه، محلات، خمين و مناطق ديگري در ايران، به مناسبت بارش نخستين برف سال. اين مراسم در آسياي ميانه همراه با نمايش‌ها و بازي‌هاي گروهي و سياه كردن سر و صورت كسي برگزار مي‌شود. پختن آش دسته‌جمعي و اشتراكي در صحرا از ويژگي‌هاي اين جشن است.

جشن «چارشنبه‌سوري/ چهارشنبه‌سوري» در سراسر ايران‌زمين در شبِ آخرين چارشنبه سال همراه با آتش‌افروزي و پريدن از روي آن. اين جشن با «آب» نيز در پيوند است و در برخي نقاط، پريدن از روي نهر يا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شكستن كوزه‌هاي آب ديده شده است. در شيراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه‌سوري تا پايان روز به آب‌تني در چشمه كنار آرامگاه سعدي مي‌پردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه مي‌دهند. در آذربايجان (و نيز در جمهوري آذربايجان/ اَران) جشن چارشنبه‌سوري در هر چهار چارشنبه اسفندماه برگزار مي‌شود. برخي جشن چارشنبه‌سوري را به دليل نبودِ روزهاي هفته در ايران باستان، جشني نوساخته قلمداد مي‌كنند در حالي‌كه اين پندار درست به نظر نمي‌رسد. هر چند كه از دلايل و ديرينگي چارشنبه‌سوري آگاهي چنداني در دست نيست، اما شواهد متعددي در وجود نام‌ روزهاي هفته در ايران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه فردوسي هم به نام روزهاي هفته و هم به جشن آتشي در «چارشنبه‌روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال مي‌رود كه اين جشن با جشن «فروردگان» در بيست و ششم اسفند و نيز با خانه‌تكاني پايان سال و پاكيزگي خانه در پيوند باشد. پريدن از روي آتش نيز بر خلاف برخي پندارها بهيچوجه بي‌احترامي به آتش نيست، بلكه اين كار بگونه‌اي نمادين براي سوزاندن و پاك كردن همه بدي‌ها و نادرستي‌ها و كدورت‌‌ها انجام مي‌شود. سرودها و ترانه‌هاي معروف چارشنبه‌سوري نيز به اين نكته اشاره دارند.

جشن «لعل‌جبه» در افغانستان و به ويژه در شهر كابل در هر چهار آدينه‌روز اسفندماه و همراه با بازار همگاني. در باورهاي مردمي اين جشن در گراميداشت پهلوان جواني بنام «لعل‌جبه» كه بخاطر نجات ميهن در حمله دشمنان جان باخت، برگزار مي‌شود.

جشن «گل‌سرخ» به مناسبت شكوفايي اين گل در اواخر زمستان يا اوايل بهار. برگزاري اين جشن در شمال افغانستان، آسياي ميانه، شيراز و كردستان، گزارش شده است. منظور از «گل سرخ»، گلي است كه امروزه با نام «شقايق» شناخته مي‌شود.

جشن «باباي دهقان» به مناسبت آغاز هنگامِ شخم‌زدن زمين. در اين جشن بجز شادي و سرور، از پيرمرد خوشنام و خوش‌يمني مي‌خواهند كه نخستين حركت گاو‌آهن و مقداري از شخم‌زدن زمين، توسط او انجام پذيرد. اين آيين از مازندران و گيلان، كرمان، خراسان، افغانستان (بويژه باميان و هزاره‌جات) و آسياي ميانه گزارش شده است. در بسياري جاها و از جمله در باميان، گاو را به گونه زيبايي با پارچه‌هاي رنگي آذين مي‌كنند.

جشن «شاندَر» يا جشن انگور در آذربايجان غربي و در اواخر تابستان. در اين جشن با شادي و بازي‌هاي گروهي، هر كس بهترين انگورهاي تاكستان خود را براي انتخاب بهترين‌ها به مسابقه مي‌گذارد.

جشن «انار» در بخش «تارم/ طارم» استان قزوين و در اواخر تابستان يا اوايل پاييز. در اين جشن كه با نواختن ساز و دهل و دايره همراه است، براي آغاز چيدن انار به انارستان‌ها مي‌روند. مردم چيدن انار پيش از اين جشن را ناشايست مي‌دانند.

جشن «فندق» در روستاهاي منطقه «رودبار» قزوين و در ميانه‌هاي تابستان. در اين جشن مردم با سرود و ترانه‌خواني آغاز به چيدن فندق مي‌كنند و دختران با فندق‌ها براي نامزدان خود گردنبند فراهم مي‌كنند.

جشن نخستين شنبه و چارشنبه سال در جنوب خراسان. در اين دو روز مردم مانند سيزده بدر به صحرا و بويژه به كشتزارها روي مي‌آورند و به پختن آش رشته و شادي مي‌پردازند.

همچنين جشن‌هاي متعدد ديگري مانند طلوع سيارگانِ «مشتري/ هرمزد» و «ناهيد/ زهره»، باز بردن رمه‌ها از آغل به صحرا، گرد‌آوري محصول زراعي، نخستين باران سال و بسياري مناسبت‌هاي كيهاني و طبيعي ديگر كه با زندگي روزمره مردم و با اقتصاد زراعي، دامي و معيشتي آنان در پيوند است.

منابع [ويرايش]