پرش به: ناوبري، جستجو

«توسي» به اين صفحه پيوند دارد. براي ديگر كاربردها به توسي (ابهام‌زدايي) برويد.

خواجه نصيرالدين طوسي

 

زادروز

شنبه ۱۱ جمادي‌الاولي ۵۹۷ قمري (۵ اسفند ۵۷۹)
توس

درگذشت

دوشنبه ۱۸ ذيحجهٔ ۶۷۲ قمري (۱۱ تير ۶۵۳)
بغداد

آرامگاه

كاظمبن
‏۴۷٫۶۲″ ۳۰′ ۴۸°شرقي ‏۲۹٫۵۵″ ۴۷′ ۳۴°شمالي / ۴۸٫۵۱۳۲۲۷۸غرب ۳۴٫۷۹۱۵۴۱۷جنوب / -۴۸٫۵۱۳۲۲۷۸;-۳۴٫۷۹۱۵۴۱۷

محل زندگي

خراسان، قزوين، آذربايجان و بغداد

مليت

ايراني

پيشه

فيلسوف و دانشمند

سال‌هاي فعاليت

سدهٔ هفتم قمري

لقب

استاد بشر و عقل حادي عشر

دوره

اوايل مغولان و ايلخانان

مذهب

اسلام، شيعهٔ اماميه اسماعيليه

مكتب

فلسفه مشايي

آثار

اخلاق ناصري، زيج ايلخاني، اساس‌الاقتباس و كتب و رساله‌هاي بسياري به عربي و فارسي

فرزندان

صدرالدين علي، اصيل‌الدين حسن و فخرالدين احمد

گفتاورد

گر پيشتر از مرگ طبيعي مُردي، برخور كه بهشت جاوداني بُردي

ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسي مشهور به خواجه نصيرالدين (زادهٔ ۵ اسفند ۵۷۹ در توس - درگذشتهٔ ۱۱ تير ۶۵۳ در بغداد) فيلسوف، متكلم، فقيه، دانشمند، رياضيدان و منجم ايراني[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷] شيعه سده هفتم است. كنيه‌اش «ابوجعفر» و به القابي چون «نصرالدين»، «محقق طوسي»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد.[۸]

محتويات

 [نهفتن

زندگي‌نامه [ويرايش]

وي يكي از سرشناس‌ترين و متنفدترين شخصيت‌هاي تاريخ جريان‌هاي فكري اسلامي‌ست.علوم ديني و عقلي را زير نظر پدرش و منطق و حكمت طبيعي را نزد دايي‌اش آموخت. تحصيلاتش را در نيشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندي برجسته شهرت يافت.

وي در زمان حمله مغول به ايران در پيش ناصرالدين، محتشم قهستان، به كارهاي علمي خويش مشغول شد. در همين زمان اخلاق ناصري را نوشت. پس از مدتي به نزد اسماعيليان در دژ الموت نقل مكان كرد، اما پس از حمله هلاكوي مغول و پايان يافتن فرمانروايي اسماعيليان(۶۳۵ ه.خ) هلاكو نصيرالدين را مشاور و وزير خود ساخت، تا جايي كه هلاكو را به تازش به بغداد و سرنگوني عباسيان ياري نمود.[۹]

خواجه نصير الدين طوسي در ۱۸ ذي الحجه ۶۷۲ (قمري) هجري قمري وفات يافت، و در كاظمين دفن گرديد.[۱۰]

فعاليت‌هاي علمي [ويرايش]

 

 

رساله‌اي در باب اسطرلاب از خواجه نصير، اصفهان ۸۸۴ خورشيدي

وي سنت فلسفه مشايي را كه پس از ابن سينا در ايران رو به افول گذاشته بود، بار ديگر احيا كرد. وي مجموعه آرا و ديدگاه‌هاي كلامي شيعه را در كتاب تجريد الاعتقاد گرد آورد.

او در مراغه رصدخانه‌اي ساخت و كتابخانه‌اي بوجود آورد كه حدود چهل هزار جلد كتاب در آن بوده‌است.[۱۱] او با پرورش شاگرداني (همچون قطب الدين شيرازي) و گردآوري دانشمندان ايراني عامل انتقال تمدن و دانش‌هاي ايران پيش از مغول به آيندگان شد.[۱۲]

وي يكي از توسعه دهندگان علم مثلثات است[۱۳] كه در قرن ۱۶ ميلادي كتاب‌هاي مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گرديد.

زادگاه و تولد [ويرايش]

در مورد زادگاه خواجه نصيرالدين طوسي اختلاف است بعضي كتاب‌ها و منابع پدر وي را «شيخ وجيه الدين محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم مي‌دانند[۱۴] اما در بعضي منابع وي را زاده روستا‌ي جهرود ساوه مي‌دانند[۱۵][۱۶][۱۷] كه به همراه خانواده براي زيارت امام هشتم شيعيان به مشهد عازم مي‌شود و پس از زيارت، در هنگام بازگشت به علت بيماري همسرش، در يكي از محله‌هاي شهر طوس مسكن مي‌گزيند.و پس از چندي به درخواست اهالي محل علاوه بر اقامة نماز جماعت در مسجد، به تدريس در مدرسه علميّه مشغول مي‌گردد. خواجه طوسي در ايام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادي الاول سال ۵۹۸ ق، متولد گرديد. و پدرش با تفأل به قرآن كريم او را «محمد» ناميد.[۱۸]

تحصيل [ويرايش]

 

 

تمبري به فراخور هفتصدمين سالگرد درگذشت خواجه نصير طوسي.روز پنج اسفند در ايران روز بزرگداشت خواجه نصير طوسي و روز مهندس نام‌گذاري شده‌است.

ايام كودكي و نوجواني خواجه طوسي در شهر طوس سپري شد. وي در اين ايام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربي و فارسي، معاني و بيان و حديث را نزد پدر خويش آموخت. پس از آن به توصيه پدر، نزد دايي‌اش «نورالدين علي بن محمد شيعي» كه از دانشمندان نامور در رياضيات، حكمت و منطق بود، به فراگيري آن علوم پرداخت. سپس با راهنمايي پدر در محضر «كمال الدين محمد حاسب» كه از دانشوران نامي در رياضيات بود، به تحصيل پرداخت اما هنوز چند ماهي نگذشته بود كه استاد قصد سفر كرد و آورده‌اند كه وي به پدر او چنين گفت: من آنچه مي‌دانستم به او (خواجه نصير) آموختم و اكنون سؤالهايي مي‌كند كه گاه پاسخش را نمي‌دانم!

پس از چندي دايي پدرش «نصيرالدين عبدالله بن حمزه» كه تبحر ويژه‌أي در علوم رجال، درايه و حديث داشت، به طوس آمد و خواجه در نزد او به كسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگيري مطالب جديدي از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتي و تعجب استاد را برانگيخت به گونه‌أي كه به او توصيه كرد تا به منظور استفاده‌هاي علمي بيشتر به نيشابور مهاجرت كند. او در شهر طوس و به دست استادش «نصير الدين عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دين را بر تن كرد و از آن پس به لقب «نصيرالدين» از سوي استاد مفتخر شد.

خواجه سپس به نيشابور پاي نهاد و به توصيه دايي پدر به مدرسه سراجيه رفت و مدت يك سال نزد سراج الدين قمري كه از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصيل پرداخت. سپس در محضر استاد فريدالدين داماد نيشابوري - از شاگردان امام فخر رازي - كتاب «اشارات ابن سينا» را فرا گرفت. پس از مباحثات علمي متعدد فريد الدين با خواجه، علاقه و استعداد فوق العادة خواجه نسبت به دانش اندوزي نمايان شد و فريدالدين او را به يكي ديگر از شاگردان فخر رازي معرفي كرد و بدين ترتيب نصيرالدين طوسي توانست كتاب «قانون ابن سينا» را نزد «قطب الدين مصري شافعي» به خوبي بياموزد. وي علاوه بر كتابهاي فوق از محضر عارف معروف آن ديار «عطار نيشابوري» (متوفي ۶۲۷) نيز بهره‌مند شد.

خواجه كه در آن حال صاحب علوم ارزشمندي گشته و همواره به دنبال كسب علوم و فنون بيشتر بود، او پس از تحصيل در نزد دانشمندان نيشابور به ري شتافت و با دانشور بزرگي به نام برهان الدين محمد بن محمد بن علي الحمداني قزويني آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان كرد امّا در بين راه، پس از آشنايي با «ميثم بن علي ميثم بحراني» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهاني به شهر قم رو كرد.

طوسي پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معين الدين سالم بن بدران مصري مازني» (از شاگردان ابن ادريس حلي و ابن زهره حلبي) فرا گرفت. و در سال ۶۱۹ ق. از استاد خود اجازة نقل روايت دريافت كرد. آن گونه كه نوشته‌اند خواجه مدت زماني از «علامه حلي» فقه و علامه نيز در مقابل، درس حكمت نزد خواجه آموخته‌است. «كمال الدين موصلي» ساكن شهر موصل (عراق) از ديگر دانشمنداني بود كه علم نجوم و رياضي به خواجه آموخت و بدين ترتيب محقق طوسي دوران تحصيل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوري از وطن و خانواده، قصد عزيمت به خراسان كرد.[۱۹]

خواجه طوسي در قلعه هاي اسماعيليان [ويرايش]

 

 

رساله‌اي در رياضي در توضيح جفت طوسي از خواجه نصير

اسماعيليه فرقه‌اي از شيعيان بود كه به باور پيروانش اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السّلام - را جانشين آن حضرت مي‌دانستند. اين گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ق. به دست حسن صباح در ايران رونقي دوباره يافتند و پس از چندي، گرايشهاي شديد سياسي پيدا كرده، فعاليتهاي خود را گسترش دادند. قلعة الموت در حوالي قزوين پايتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه‌هاي متعدد و استواري داشتند كه جايگاه امني براي مبارزان سياسي به شمار مي‌رفت و دستيابي بر آنها بسيار سخت بود.[۲۰]

خواجه نصيرالدين پس از چند ماه سكونت در قائن، به دعوت «ناصر الدين عبدالرحيم بن ابي منصور» كه حاكم قلعه قهستان بود و نيز مردي فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعيليان دعوت شد و مدتي آزادانه و با احترام ويژه در آنجا زندگي كرد. او در مدت اقامت خود كتاب «طهارة الاعراق» تأليف ابن مسكويه را به درخواست ميزبانش به زبان فارسي ترجمه كرد و نام آن را «اخلاق ناصري» نهاد. وي در همين ايّام «رساله معينيه» را در موضوع علم هيئت، به زبان فارسي نگاشت. ناسازگاري اعتقادي خواجه با اسماعيليان و نيز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وي را بر آن داشت تا براي كمك گرفتن، نامه‌اي به خليفة عباسي در بغداد بنويسد.

در اين ميان حاكم قلعه از ماجراي نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصير بازداشت و زنداني گرديد. پس از چندي خواجه به قلعة الموت منتقل شد ولي حاكم قلعه كه از دانش محقق طوسي اطلاع پيدا كرده بود با او رفتاري مناسب در پيش گرفت. نصيرالدين طوسي حدود ۲۶ سال در قلعه‌هاي اسماعيليه به سر برد امّا در اين دوران لحظه‌اي از تلاش علمي باز ننشست و كتابهاي متعددي از جمله «شرح اشارات ابن سينا»، «تحرير اقليدس»، «تولي و تبري» و «اخلاق ناصري» و چند كتاب و رسالة ديگر را تأليف كرد.كتاب روضه التسليم و مطلوب المومنين; تولي وتبري از جمله آثاري است كه به فرمان امام اسماعيلي در الموت نوشته است.(1-1 ) از همكاران خواجه در الموت مي توان به حسن محمود كاتب يا حسن صلاح منشي بيرجندي اشاره كرد كه همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وي در طول روز آنچه را كه خواجه تدريس مي كرد مكتوب مي كرد و برداشت خويش را در اوقات فراغت به صورت شعر بيان كرده است.ديوان اشعار وي قائميات نام دارد. كه با همت ميراث مكتوب و موسسه مطالعات اسماعيليه به چاپ رسيده است. (2-2) خواجه در پايان كتاب شرح اشارات مي‌نويسد: «بيشتر مطالب آن را در چنان وضع سختي نوشته‌ام كه سخت تر از آن ممكن نيست و بيشتر آن را در روزگار پريشاني فكر نگاشتم كه هر جزئي از آن، ظرفي براي غصه و عذاب دردناك بود و پشيماني و حسرت بزرگي همراه داشت. و زماني بر من نگذشت كه از چشمانم اشك نريزد و دلم پريشان نباشد و زماني پيش نمي‌آمد كه دردهايم افزون نگردد و غمهايم دو چندان نشود...»[۲۱]

خواجه طوسي و هلاكوخان مغول [ويرايش]

از آنجا كه وجود اسماعيليان حاكميت و قدرت سياسي مغولان را به خطر مي‌انداخت هلاكوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشكري به قهستان آنجا را فتح كرد. حاكم قلعه پس از مشورت با خواجه نصير، علاوه بر تسليم كامل قلعه، از مغولان اطاعت كرد و چندي پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعيليان در ايران برچيده شد و بدين سان خواجه نصير بزرگترين گام را در جلوگيري از جنگ و خونريزي و قتل عام مردم برداشته، از اين رو نزد خان مغول احترام و موقعيت ويژه‌اي يافت.[۲۲] هلاكوخان همچنين در فتح بغداد و كشتن آخرين خليفة عباسي، از نظرهاي خواجه طوسي بهره گرفت.[۲۳]

مستعصم (آخرين خليفه عباسي) در دوران حكومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونريزي مسلمانان پرداخت. عده‌اي از شيعيان بغداد به دست پسرش (ابوبكر) به خاك و خون كشيده شدند و اموالشان به غارت رفت.[۲۴] مقام علمي و ارزش فكري نصيرالدين طوسي موجب شد تا هلاكو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وي كوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خويش دارد خواجه كه در آن ايام داراي مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعيت استفاده كرد و خدمات بسياري به فرهنگ اسلام و كشورهاي مسلمان روا داشت كه برخي از آنها عبارت‌اند از:

۱. انجام كارهاي علمي و فرهنگي و نگارش كتابهاي ارزشمند.

۲. جلوگيري از به آتش كشيدن كتابخانة بزرگ حسن صباح در قلعة الموت به دست مغولان.

۳. نجات جان دانشمندان و علمايي همچون ابن ابي الحديد (شارح نهج البلاغه) و برادرش موفق الدوله و عطاملك جويني كه بي‌رحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند.

۴. جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامي به دست خواجه، به گونه‌اي كه موجب شد مغولان به اسلام روي آورند و از سال ۶۹۴ ق. اسلام دين رسمي ايران قرار بگيرد.

۵. جلوگيري از تهاجم آنان به كشورهاي مسلمان.

۶. تأسيس رصد خانة مراغه در سال ۶۵۶ ق.، با همكاري جمعي از دانشمندان.

۷. احداث و تجهيز كتابخانه بزرگ رصد خانه در مراغه.[۲۵]

تاثيرات و يادگارها [ويرايش]

 

 

تمبر يادگار خواجه نصير طوسي در جمهوري آذربايجان منتشره در سال ۲۰۰۹ ميلادي

يك دهانه آتشفشاني ۶۰ كيلومتري در نيم كره جنوبي ماه به نام خواجه نصير الدين طوسي نام گذاري شده است. يك خرده سياره كه توسط ستاره شناس روسي نيكلاي استفانويچ چرنيخ در ۱۹۷۹ كشف شد نيز به نام وي ناميده شده است.[۲۶][۲۷]. دانشگاه خواجه نصير طوسي در تهران و رصدخانه شامخاي در جمهوري آذربايجان نيز به نام او نام گذاري شده اند. در سال ۲۰۱۳ ميلادي، پايگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت ۸۱۲ امين سالگرد تولد خواجه نصير الدين طوسي، تصويري از وي در وبسايت خود گذاشت كه در كشور هايي عربي‌ قابل دسترسي‌ بود. به گفته بي‌ بي‌ سي‌، در اين عكس بر فارسي تبار بودن اين دانشمند تأكيد شده بود كه واكنش‌هايي‌ را در كشور هايي عربي‌ در پي‌ داشت.[۲۸] [۲۹]

شاگردان [ويرايش]

۱. جمال الدين حسن بن يوسف مطهر حلي (علامه حلي - متوفي ۷۲۶ ق) او از دانشوران برزگ شيعه بود كه آثار گران سنگي از خود به جاي نهاد. وي شرحهايي نيز بر كتابهاي خواجه نگاشت.

۲. كمال الدين ميثم بن علي بن ميثم بحراني. او حكيم، رياضيدان، متكلم و فقيه بود و عالمان بزرگي از محضرش استفاده كردند. وي گرچه در رشتة حكمت زانوي ادب و شاگردي در مقابل خواجه بر زمين زد، از آن سو خواجه از درس فقه وي بهره‌مند شد. اين محقق بحريني شرح مفصلي بر نهج البلاغه نوشته كه به شرح نهج البلاغة ابن ميثم معروف است.

۳. محمود بن مسعود بن مصلح‌كازروني، معروف به «قطب‌الدين شيرازي» (متوفي ۷۱۰ ق.) او از شاگردان ممتاز خواجه‌است وي در چهارده سالگي به جاي پدر نشست و در بيمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهاي مختلفي سفر كرد و علم هيئت و اشارات ابوعلي را از محضر پرفيض خواجه نصير فرا گرفت. قطب الدين كتابهايي در شرح قانون ابن سينا و در تفسير قرآن نوشته‌است.

۴. كمال الدين عبدالرزاق شيباني بغدادي (۶۴۲۷۲۳ ق.) او حنبلي مذهب و معروف به ابن الفُوَطي بود. اين دانشمند مدت زيادي در محضر خواجه علم آموخته‌است. وي از تاريخ نويسان معروف قرن هفتم است و كتابهاي معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخيص معجم الالقاب از آثار اوست.

۵. سيد ركن الدين استرآبادي (متوقي ۷۱۵ ق.) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هايي بر كتابهاي استاد خويش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباري، از احترامي افزون برخوردار بوده‌است. وي در تبريز به خاك سپرده شده‌است. برخي ديگر از شاگردان خواجه نصير عبارتند از:

  • ابراهيم حموي جويني
  • اثير الدين اوماني
  • مجدالدين طوسي
  • مجد الدين مراغي

آثار [ويرايش]

 

 

ميل رادكان در نزديكي توس، اثري از خواجه نصير الدين توسي

زندگي او بر پايه دو هدف اخلاقي و علمي بنا نهاده شده بود. او در بيشتر زمينه‌هاي دانش و فلسفه، تاليفات و رسالاتي از خود به يادگار گذاشته كه بيشتر عربي هستند، اما ۲۵٪ نوشته‌هاي وي به زبان پارسي بوده‌اند.[۳۰] از معروفترين آثار او به پارسي، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصري» را مي‌توان ياد كرد. وي در اخلاق ناصري رستگاري راستين انسان‌ها را در «سعادت نفساني»، «سعادت بدني» و «سعادت مدني» مي‌داند و اين نكته نشان مي‌دهد كه خواجه در مسائل مربوط به بهداشت جسماني و رواني هم كارشناس بوده‌است.

خواجه نصير حدود يكصد و نود كتاب و رسالهٔ علمي در موضوعات متفاوت به رشتة تحرير درآورد.[۳۱] كه ذيلا به برخي از انها اشاره مي شود :

۱. تجريدالاعتقاد: كه در موضوع كلام نگاشته شده و به دليل اهميت فوق العادة آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهاي بسياري پيرامون آن نوشته شده‌است.
۲. شرح اشارت بو علي سينا: اين كتاب شرحي بر اشارات بوعلي سينا است.
۳. قواعد العقايد
۴. اخلاق ناصري يا اخلاق طوسي
۵. آغاز و انجام
۶. تحرير مجسطي
۷. تحرير اقليدس
۸. تجريدالمنطق
۹. اساس الاقتباس
۱۰. زيج ايلخاني
۱۱. آداب البحث
۱۲. آداب المتعلمين
۱۳. روضةالقلوب
۱۴. اثبات بقاء نفس
۱۵. تجريد الهندسه
۱۶. اثبات جوهر
۱۷. جامع الحساب
۱۸. اثبات عقل
۱۹. جام گيتي نما
۲۰. اثبات واجب الوجود
۲۱. الجبر و الاختيار
۲۲. استخراج تقويم
۲۳. خلافت نامه
۲۴. اختيارات نجوم
۲۵. رساله در كليات طب
۲۶. ايام و ليالي
۲۷. علم المثلث
۲۸. الاعتقادات
۲۹. شرح اصول كافي
۳۰. كتاب الكل
۳۱. صور الكواكب
32. تعديل المعيار في نقد تنزيل الافكار
33. وهابيت خاري در چشم اسلام

وفات [ويرايش]

تاريخ وفات او هيجدهم ذيقعده سال ۶۷۳ ق. است.و در حرم كاظمين و پايين پاي دو امام مدفون شد.[۳۲] بنا به وصيتش بر روي سنگ مزارش اين آيه قرآن را نگاشتند. «و كلبهم باسط ذراعيه بالوسيط» = «و سگشان (به حالت پاسباني) دو دست خويش بر درگاه (غار) گشاده بود».[۳۳]

خانواده [ويرايش]

خواجه نصير سه پسر از خود به يادگار نهاد: صدرالدّين علي، فرزند بزرگ او كه همواره در كنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و رياضي بهرة كافي داشت. دومين فرزندش اصيل الدين حسن نيز اهل دانش و فضيلت بود و در زمان حياتش اغلب به امور سياسي مشغول بود. فرزند كوچك خواجه فخر الدين محمد بود كه رياست امور اوقاف در كشورهاي اسلامي را به عهده داشت.