25 اسفندماه همزمان با پايان هزارمين سال سرايش شاهنامه فردوسي است. بر اساس آنچه كه از بيت‌هاي پاياني شاهنامه در مي‌يابيم، فردوسي در اين روز، پس از سي سال رنج و دشواري سرايش حماسه بلند شاهنامه، به كار خود پايان مي‌دهد و اثري بي همتا مي‌آفريند،كه سرشار از ارزش هاي والاي انساني و گنجينه‌اي بزرگ از فرهنگ ديرين ايراني است.

هنگامي كه فردوسي شاهنامه را با سرگذشت يزدگرد سوم و فرجام كار ساسانيان به پايان مي‌برد، در انتهاي اثر خود بيت‌هايي مي‌آورد و از كسان انگشت‌شماري ياد مي‌كند كه در روزهاي تنگدستي و دشواري، ياري‌گر او بوده‌اند. سپس با يادكرد از روزگار محمود غزنوي، تاريخ پايان يافتن منظومه شصت هزار بيتي‌اش را يادآوري مي‌كند و بدين سان دفتر شاهنامه را مي‌بندد: «سرآمد كنون قصه يزدگرد/ به ماه سپندارمذ روز ارد/ ز هجرت شده پنج هشتاد بار/ به نام جهان داور كردگار».

بر اساس اين بيت‌ها مي‌توان چنين دريافت كه شاهنامه در 25 اسفند سال 388 خورشيدي ( 400 قمري و 1010 ميلادي ) به انتها رسيده است. مي‌دانيم كه در گاه‌شماري ايراني، بيست و پنجمين روز هر ماه، «ارد» ناميده مي‌شود و «پنج هشتاد بار» كه فردوسي بدان اشاره مي‌كند، به معناي چهار صد است.

در گاه شماري ايران باستان هر يك از سي روز ماه نام ويژه‌اي دارد كه نام 12 ماه سال مانند اردي‌بهشت، امرداد و سپندارمذ نيز در ميان آن‌هاست. نام‌هاي سي روز ماه از «اوستا» سرچشمه گرفته شده است. «سپندارمذ» همان اسفندماه است و روز «اَرد» به معناي خوشبختي نيز روز 25 از گاه‌شماري ايران باستان به شمار مي‌آيد كه در آن روز، سرايش شاهنامه به پايان رسيده است.

اگر سال درگذشت فردوسي را 410 قمري بدانيم و هم چنان كه پژوهندگان شاهنامه گفته‌اند، اين تاريخ را در ميان روايت‌هاي ديگر معتبرتر فرض كنيم، مي‌توان گفت كه فردوسي 10 سال پس از به فرجام رساندن اثر خود، زيسته است. در سرگذشت او آورده‌اند كه فردوسي در همان سال 400 قمري شاهنامه را در 7 مجلد به دربار محمود غزنوي مي‌فرستد، اما آن چنان كه شايسته كار بزرگ شاعر است، قدرشناسي و پاداشي نمي‌بيند و 10 سال پاياني زندگي را در نوميدي و تنگدستي سپري مي‌كند.

آن چنان كه دكتر محمدامين رياحي در كتاب «سرچشمه‌هاي فردوسي‌شناسي» ياد كرده است، مي‌توان سير تدوين و به پايان بردن شاهنامه را به پنج دوره تقسيم كرد. دوره نخست كه همزمان با روزگار جواني فردوسي است، شاعر به نظم پاره‌اي از داستان‌هاي پراكنده شاهنامه همانند بيژن و منيژه، رستم و اسفنديار، سياوش و يكي دو داستان ديگر مي‌پردازد.

در دوره دوم كه سال‌هاي كار و كوشش اوست، فردوسي در سن چهل سالگي و در حدود سال 370 قمري، نظم شاهنامه را بر اساس شاهنامه منثور ابومنصوري آغاز مي‌كند و چهارده سال بعد (384 ق) نخستين تدوين كتاب را به پايان مي‌رساند. دوره سوم كه آن را سال‌هاي انتظار ناميده‌اند، از 384 تا 395 قمري (54 تا 65 سالگي فردوسي) به طول مي‌انجامد. او بخش‌هاي ديگري را به شاهنامه‌اش مي افزايد و به بازنگري در سروده‌هاي پيشين خود مي‌پردازد و درصدد برمي‌آيد كه آن را به محمود غزنوي پيشكش كند.

در چهارمين دوره (از 395 تا 400 ق) كه همزمان با 65 تا 71 سالگي فردوسي است، او تجديد نظر ديگري از شاهنامه انجام مي‌دهد و با افزودن مدايحي در ستايش محمود، نسخه كامل كتاب را به او هديه مي‌كند. دوره پنجم را دكتر رياحي «سال‌هاي پيري و نوميدي» فردوسي ناميده است. در اين زمان كه ساليان عمر فردوسي به هشتاد سالگي نزديك شده است و 35 سال از آغاز نظم شاهنامه گذشته است، ابياتي در گله و شكايت از محمود غزنوي مي‌نويسد و از قدرنشناسي و ناسپاسي او ياد مي‌كند.