عُمَر خَيّام نيشابوري (نام كامل: غياث‌الدين ابوالفتح عُمَر بن ابراهيم خيام نيشابوري) (زادهٔ ۲۸ ارديبهشت ۴۲۷ خورشيدي در نيشابور - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۰ خورشيدي در نيشابور)[۳] كه خيامي و خيام نيشابوري و خيامي النيسابوري[۴] هم ناميده شده‌است، فيلسوف، رياضي‌دان، ستاره‌شناس و رباعي سراي ايراني در دورهٔ سلجوقي است. گرچه پايگاه علمي خيام برتر از جايگاه ادبي او است و لقبش «حجةالحق» بوده‌است؛[۵] ولي آوازهٔ وي بيشتر به واسطهٔ نگارش رباعياتش است كه شهرت جهاني دارد. افزون بر آن‌كه رباعيات خيام را به اغلب زبان‌هاي زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فيتزجرالد[۶] رباعيات او را به زبان انگليسي ترجمه كرده‌است كه مايهٔ شهرت بيشتر وي در مغرب‌زمين گرديده‌است.

يكي از برجسته‌ترين كارهاي وي را مي‌توان اصلاح گاهشماري ايران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملك، كه در دورهٔ سلطنت ملك‌شاه سلجوقي (۴۲۶ - ۴۹۰ هجري قمري) بود، دانست. وي در رياضيات، علوم ادبي، ديني و تاريخي استاد بود. نقش خيام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقليدس نام او را به عنوان رياضي‌داني برجسته در تاريخ علم ثبت كرده‌است.[۷] ابداع نظريه‌اي دربارهٔ نسبت‌هاي هم‌ارز با نظريهٔ اقليدس نيز از مهم‌ترين كارهاي اوست. [۸]

شماري از تذكره‌نويسان، خيام را شاگرد ابن سينا و شماري نيز وي را شاگرد امام موفق نيشابوري خوانده‌اند.[۹][۵][۱۰] صحت اين فرضيه كه خيام شاگرد ابن سينا بوده‌است، بسيار بعيد مي‌نمايد، زيرا از لحاظ زماني با هم تفاوت زيادي داشته‌اند. خيام در جايي ابن سينا را استاد خود مي‌داند اما اين استادي ابن سينا، جنبهٔ معنوي دارد. 

آرامگاه خيام كه در محله كهن شادياخ در نيشابور است.

 زندگي عمر خيام

عمر خيام در سده پنجم هجري در نيشابور زاده شد. فقه را در ميانسالي در محضر امام موفق نيشابوري آموخت؛ حديث، تفسير، فلسفه، حكمت و ستاره‌شناسي را فراگرفت. برخي نوشته‌اند كه او فلسفه را مستقيماً از زبان يوناني فرا گرفته بود.[نيازمند منبع]

در حدود ۴۴۹ تحت حمايت و سرپرستي ابوطاهر، قاضي‌القضات سمرقند، كتابي دربارهٔ معادله‌هاي درجهٔ سوم به زبان عربي نوشت تحت نام رساله في البراهين علي مسائل الجبر و المقابله[۱۱] و از آن‌جاكه با نظام‌الملك طوسي رابطه‌اي نيكو داشت، اين كتاب را پس از نگارش به خواجه تقديم كرد. پس از اين دوران خيام به دعوت سلطان جلال‌الدين ملك‌شاه سلجوقي و وزيرش نظام الملك به اصفهان مي‌رود تا سرپرستي رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گيرد. او هجده سال در آن‌جا مقيم مي‌شود. به مديريت او زيج ملكشاهي تهيه مي‌شود و در همين سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقويم را تنظيم مي‌كند. تقويم جلالي را تدوين كرد كه به نام جلال‌الدين ملك‌شاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملك‌شاه كاربستي نيافت. در اين دوران خيام به‌عنوان اختربين در دربار خدمت مي‌كرد هرچند به اختربيني اعتقادي نداشت.[۱۲] در همين سال‌ها (۴۵۶) مهم‌ترين و تأثيرگذارترين اثر رياضي خود را با نام رساله في شرح مااشكل من مصادرات اقليدس[۱۳] *را مي‌نويسد و در آن خطوط موازي و نظريهٔ نسبت‌ها را شرح مي‌دهد. همچنين گفته مي‌شود كه خيام هنگامي كه سلطان سنجر، پسر ملك‌شاه در كودكي به آبله گرفتار بوده وي را درمان نموده‌است.[۱۴] پس از درگذشت ملك‌شاه و كشته شدن نظام‌الملك، خيام مورد بي‌مهري قرار گرفت و كمك مالي به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو[۱۵] *كه به عنوان پايتخت جديد سلجوقيان انتخاب شده بود، ترك كرد. احتمالاً در آن‌جا ميزان الحكم و قسطاس المستقيم را نوشت. رسالهٔ مشكلات الحساب (مسائلي در حساب) احتمالاً در همين سال‌ها نوشته شده‌است.[۱۶] غلامحسين مراقبي گفته‌است كه خيام در زندگي زن نگرفت و همسر برنگزيد.[۱۷]

 

باغي كه آرامگاه خيام در آن قرار دارد، تصوير از كنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودي قديمي اين باغ در تصوير ديده مي‌شود.

مرگ خيام را ميان سال‌هاي ۵۱۷-۵۲۰ هجري مي‌دانند كه در نيشابور اتفاق افتاد. گروهي از تذكره‌نويسان نيز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند، اما پس از بررسيهاي لازم مشخص گرديده كه تاريخ وفات وي سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وي هم اكنون در شهر نيشابور، در باغي كه آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع مي‌باشد، قرار گرفته‌است.[۱۸]

شرايط دوران خيام [ويرايش]

در زمان خيام فرقه‌هاي مختلف سني و شيعه، اشعري و معتزلي سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولي و كلامي بودند. فيلسوفان پيوسته توسط قشرهاي مختلف به كفر متهم مي‌شدند. تعصب، بر فضاي جامعه چنگ انداخته بود و كسي جرئت ابراز نظريات خود را نداشت - حتي امام محمد غزالي نيز از اتهام كفر در امان نماند. اگر به سياست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملك بنگريم، اين اوضاع كاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبي خلاف مذهب خود را به شدت مي‌كوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون مي‌داند. از نظر سياست نيز وقايع مهمي در عصر خيام رخ داد:

  1. سقوط دولت آل بويه
  2. قيام دولتِ سلجوقي
  3. جنگ‌هاي صليبي
  4. ظهور باطنيان

در اوايل دوران زندگي خيام، ابن سينا و ابوريحان بيروني به اواخر عمر خود رسيده بودند. نظامي عروضي سمرقندي او را «حجة الحق» و ابوالفضل بيهقي «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خيام به عنوان جانشين ابن‌سينا و استاد بي‌بديلِ فلسفه طبيعي (مادي) رياضيات، منطق و متافيزيك ياد مي‌كنند.[۱۹]

القاب [ويرايش]

حكيم حجة الحق، خواجه، امام، الفيلسوف حجة الحق، خواجه امام، حكيم جهان و فيلسوف گيتي، الشيخ الامام، الشيخ الاجل حجة الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملك الحكماء، امام خراسان، من اعيان المنجّمين، الحكيم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حكيم، الحكيم الفاضل، نادرهٔ فلك، تالي ابن سينا، حكيم عارف به جميع انواع حكمت به ويژه رياضي، مسلط بر تمامي اجزاي حكمت و رياضيات و معقولات، در اكثر علوم خاصه در نجوم سرآمد زمان، فيلسوف الوقت، سيدالمحقّقين، ملك الحكماء، الاديب الاريب الخطير، الفلكي الكبير، حجة الحق واليقين، نصيرالحكمة و الدين، فيلسوف العالمين، نصرة الدّين، الحير الهمام، سيّدالحكماءالمشرق و المغرب، السيّدالاجل، فيلسوف العالم، به طور قطع در حكمت و نجوم بي‌همتا، علامهٔ دوران، بر دانش يونان مسلط و غيره.[۲۰

 

خيام در افسانه

 

انابه [ويرايش]

افسانه‌هايي چند پيرامون خيام وجود دارد. يكي از اين افسانه‌ها از اين قرار است كه خيام مي‌خواست باده بنوشد ولي بادي وزيد و كوزه ميش را شكست. پس خيام چنين سرود:

ابريق مي مرا شكستي، ربي

 

بر من در عيش را ببستي، ربي

من مِي خورم و تو مي‌كني بدمستي

 

خاكم به دهن مگر كه مستي، ربي

پس چون اين شعر كفرآميز را گفت خدا روي وي را سياه كرد. پس خيام پشيمان شد و براي پوزش از خدا اين بيت را سرود:

ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو!

 

آن كس كه گنه نكرد چون زيست بگو!

من بد كنم و تو بد مكافات دهي

 

پس فرق ميان من و تو چيست بگو!

و چون اينگونه از خداوند پوزش خواست رويش دوباره سفيد شد. البته جدا از افسانه‌ها در اينكه اين دو رباعي بالا از خيام باشند جاي شك است.[۲۱]

اي رفته و باز آمده بل هم گشته [ويرايش]

در افسانه‌اي ديگر، چنين آمده كه روزي خيام با شاگردان از نزديكي مدرسه‌اي مي‌گذشتند. عده‌اي، مشغول ترميم آن مدرسه بودند و چارپاياني، مدام بارهايي (شامل سنگ و خشت و غيره)را به داخل مدرسه مي‌بردند و بيرون مي‌آمدند. يكي از آن چارپايان از وارد شدن به مدرسه ابا مي‌كرد و هيچ كس قادر نبود او را وارد مدرسه كند. چون خيام اين اوضاع را ديد، جلو رفت و در گوش چارپا چيزي گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از اين كه خيام بازگشت، شاگردان پرسيدند كه ماجرا چه بود؟

خيام بازگفت كه آن خر، يكي از محصلان همين مدرسه بود و پس از مردن، به اين شكل در آمده و دوباره به دنيا بازگشته بود ( اشاره به نظريهٔ تناسخ) و مي‌ترسيد كه وارد مدرسه بشود و كسي او را بشناسد و شرمنده گردد. من اين موضوع را فهميدم و در گوشش خواندم:

اي رفته و باز آمده بَل هُم گشته

 

نامت ز ميان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته

 

ريشت ز عقب در آمده دم گشته

و چون متوجه شد كه من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.[۲۲]

سه يار دبستاني [ويرايش]

نوشتار اصلي: سه يار دبستاني


بنا به روايتي خيام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملك به سه يار دبستاني معروف بوده‌اند كه در بزرگي هر يك به راهي رفتند. حسن رهبري فرقهٔ اسماعيليه را به عهده گرفت، خواجه نظام‌الملك سياست‌مداري بزرگ شد و خيام شاعر و متفكري گوشه‌گير كه در آثارش انديشه‌هاي بديع و دلهره و اضطرابي از فلسفه هستي و جهان وجود دارد.[۲۳]

برپايه داستان سه يار دبستاني اين سه در زمان كودكي با هم قرار گذاشتند كه هر كدام اگر به جايگاهي رسيد آن دو ديگر را ياري رساند. هنگامي كه نظام‌الملك به وزيري سلجوقيان رسيد به خيام فرمانروايي بر نيشابور و گرداگرد آن سامان را پيشنهاد كرد، ولي خيام گفت كه سوداي ولايت‌داري ندارد. پس نظام‌الملك ده‌هزار دينار مقرري براي او تعيين كرد تا در نيشابور به او پرداخت كنند.[۲۴]

چنان كه فروغي در مقدمهٔ تصحيحش از خيام اشاره كرده‌است اين داستان سند معتبري ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خيام هر دو بايد بيش از ۱۲۰ سال عمر كرده باشند كه بسيار بعيد است. به علاوه هيچ يك از معاصران خيام هم به اين داستان اشاره نكرده است.[۲۵]

 

رياضيات [ويرايش]

س. ا. كانسوا گفته: «در تاريخ رياضي سده‌هاي ۱۱ و ۱۲ و شايد هم بتوان گفت در تمام سده‌هاي ميانه حكيم عمر خيام متولد نيشابور خراسان نقش عمده‌اي داشته‌است.»[۲۶]

پيش از كشف رساله خيام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمين به واسطه اصلاحات سال و ماه ايراني و در غرب به واسطه ترجمه رباعياتش بوده‌است. اگر چه كارهاي خيام در رياضيات (به ويژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بين رياضي‌دانان اروپايي سدهٔ ۱۹ ميلادي مورد استفاده نبوده‌است،[۲۷] مي‌توان رد پاي خيام را به واسطه طوسي در پيشرفت رياضيات در اروپا دنبال كرد.[۲۸] قديمي‌ترين كتابي كه از خيام اسمي به ميان آورده و نويسندهٔ آن هم‌دوره خيام بوده، نظامي عروضي مؤلف «چهار مقاله» است. ولي او خيام را در رديف منجمين ذكر مي‌كند و اسمي از رباعيات او نمي‌آورد.[۲۹] با اين وجود جورج سارتن با نام بردن از خيام به عنوان يكي از بزرگ‌ترين رياضيدانان قرون وسطي چنين مي‌نويسد:

خيام اول كسي است كه به تحقيق منظم علمي در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندي تحسين‌آوري از اين معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقيق كرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسي آنها توفيق يافته، و رساله وي در علم جبر، كه مشتمل بر اين تحقيقات است، معرف يك فكر منظم علمي است؛ و اين رساله يكي از برجسته‌ترين آثار قرون وسطائي و احتمالاً برجسته‌ترين آنها در اين علم است.

—غلامحسين مصاحب، ۱۳۵

او نخستين كسي بود كه نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممكن است داراي بيش از يك جواب باشد و يا اين كه اصلاً جوابي نداشته باشند.«آنچه كه در هر حالت مفروض اتفاق مي‌افتد بستگي به اين دارد كه مقاطع مخروطي‌اي كه وي از آنها استفاده مي‌كند در هيچ نقطه يكديگر را قطع نكنند، يا در يك يا دو نقطه يكديگر را قطع كنند.»[۳۰]. ___ گفته: «نخستين كسي بود كه گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمي‌توان عموماً با تبديل به معادله‌هاي درجهٔ دوم حل كرد، اما مي‌توان با بكار بردن مقاطع مخروطي به حل آن دست يافت.»[۱۶] ___ گفته: «در مورد جبر، كار خيام در ابداع نظريهٔ هندسي معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترين كاري است كه دانشمندي مسلمان انجام داده‌است.»[۱۶] همچنين ___ گفته: «در مورد جبر، كار خيام در ابداع نظريهٔ هندسي معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترين كاري است كه دانشمندي مسلمان انجام داده‌است.»[۱۶].

يكي ديگر از آثار رياضي خيام رسالة في شرح ما اشكل من مصادرات اقليدس است. او در اين كتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقليدس را دربارهٔ قضيهٔ خطوط متوازي كه شالودهٔ هندسهٔ اقليدسي است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات كرد.[۳۱] به نظر مي‌رسد كه تنها نسخه كامل باقيمانده از اين كتاب در كتابخانه لايدن در هلند قرار دارد.[۳۲] «در نيمهٔ اول سدهٔ هيجدهم، ساكري اساس نظريهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازي بر مطالعهٔ همان چهارضلعي دوقائمهٔ متساوي‌الساقين كه خيام فرض كرده بود قرار مي‌دهد و كوشش مي‌كند كه فرضهاي حاده و منفرجه‌بودن دو زاويهٔ ديگر را رد كند.»[۳۳]

دركتاب ديگري از خيام كه اهميت ويژه‌اي در تاريخ رياضيات دارد رسالهٔ مشكلات الحساب (مسائلي در حساب) هرچند اين رساله هرگز پيدا نشد اما خيام خود به اين كتاب اشاره كرده‌است و ادعا مي‌كند قواعدي براي بسط دوجمله‌اي كشف كرده و اثبات ادعايش به روش جبري در اين كتاب است. بنابرين از ديگر دست‌آوردهاي وي موفقيت در تعيين ضرايب بسط دو جمله‌اي (بينوم نيوتن) است كه البته تا سده قبل نامكشوف مانده بود و به احترام سبقت وي بر اسحاق نيوتن در اين زمينه در بسياري از كتب دانشگاهي و مرجع اين دو جمله‌اي‌ها «دو جمله‌اي خيام-نيوتن» ناميده مي‌شوند. نوشتن اين ضرايب به صورت منظم مثلث خيام-پاسكال را شكل مي‌دهد كه بيانگر رابطه اي بين اين ضرايب است.

به هر حال قواعد اين بسط تا توسط طوسي (كه بيشترين تأثير را از خيام گرفته) در كتاب «جوامع الحساب» آورده شده‌است.[۳۴] روش خيام در به دست آوردن ضرايب منجر به نام گذاري مثلث حسابي اين ضرايب به نام مثلث خيام شد، انگليسي زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسكال مي‌شناسند كه البته خدشه‌اي بر پيشگامي خيام در كشف روشي جبري براي اين ضرايب نيست.[۳۵]

 

ستاره‌شناسي [ويرايش]

يكي از برجسته‌ترين كارهاي وي را مي‌توان اصلاح گاهشماري ايران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملك، كه در دورهٔ سلطنت ملك‌شاه سلجوقي (۴۲۶-۵۹۰ هجري قمري) بود، دانست. وي بدين منظور مدار گردش كره زمين به دور خورشيد را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود.

خيام در مقام رياضي‌دان و ستاره شناس تحقيقات و تاليفات مهمي دارد. از جمله آنها رسالة في البراهين علي مسائل الجبر و المقابله است كه در آن از جبر عمدتاً هندسي خود براي حل معادلات درجه سوم استفاده مي‌كند. او معادلات درجه دوم را از روش‌هاي هندسي اصول اقليدس حل مي‌كند و سپس نشان مي‌دهد كه معادلات درجه سوم با قطع دادن مقاطع مخروطي با هم قابل حل هستند.[۳۶] برگن معتقد است كه «هر كس كه ترجمهٔ انگليسي [جبر خيام] به توسط كثير [۳۷]* را بخواند استدلالات خيام را بس روشن خواهد يافت و، نيز، از نكات متعدد جالب توجهي در تاريخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»[۳۸] مسلم است كه خيام در رساله‌هايش از وجود جواب‌هاي منفي و موهومي در معادلات آگاهي نداشته‌است و جواب صفر را نيز در نظر نمي‌گرفته است.[۳۹].

موسيقي [ويرايش]

خيام به تحليل رياضي موسيقي نيز پرداخته‌است و در القول علي اجناس التي بالاربعاء مسالهٔ تقسيم يك چهارم را به سه فاصله مربوط به مايه‌هاي بي‌نيم‌پرده، با نيم‌پردهٔ بالارونده، و يك چهارم پرده را شرح مي‌دهد.[۱۶]

ادبيات [ويرايش]

نوشتار اصلي: رباعيات خيام

خيام زندگي‌اش را به عنوان رياضيدان و فيلسوفي شهير سپري كرد، در حالي‌كه معاصرانش از رباعياتي كه امروز مايه شهرت و افتخار او هستند بي‌خبر بودند.[۴۰] معاصران خيام نظير نظامي عروضي يا ابوالحسن بيهقي از شاعري خيام يادي نكرده‌اند.[۴۱] صادق هدايت در اين باره مي‌گويد.

گويا ترانه‌هاي خيام در زمان حياتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفي بوده و تدوين نشده و تنها بين يكدسته از دوستان همرنگ و صميمي او شهرت داشته يا در حاشيهٔ جنگ‌ها و كتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعي از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گرديده [است.] [۴۲]

قديمي‌ترين كتابي كه در آن از خيام شاعر يادي شده‌است، كتاب خريدة القصر از عمادالدين كاتب اصفهاني است. اين كتاب به زبان عربي و در سال ۵۷۲ يعني نزديك به ۵۰ سال پس از مرگ خيام نوشته شده‌است. كتاب ديگر مرصادالعباد نجم‌الدين رازي است.اين كتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خيام در ۶۲۰ قمري تصنيف شده‌است[۴۳] نجم‌الدين صوفي متعصبي بوده كه از نيش و كنايه به خيام به خاطر افكار كفرآميزش دريغ نكرده‌است.[۴۴] كتاب‌هاي قديمي (پيش از سدهٔ نهم) كه اشعار خيام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زيرند:[۴۵]* تاريخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاريخ گزيدهٔ حمدالله مستوفي (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگي از منشآت و اشعار كه سعيد نفيسي در كتابخانهٔ مجلس شوراي ملي جنگ يافت و در سال ۷۵۰ قمري كتابت شده‌است و همچنين مجموعه‌اي تذكره‌مانند كه قاسم غني در كتابخانهٔ شوراي ملي يافت كه مشتمل بر منتخابت اشعار سي شاعر است و پنج رباعي از خيام دارد.[۴۶]*

با كنار گذاشتن رباعايت تكراري ۵۷ رباعي به دست مي‌آيد.[۴۷] اين ۵۷ رباعي كه تقريباً صحت انتساب آنها به خيام مسلم است كليدي براي تصحيح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان مي‌دهد. با كمك اين رباعي‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفي وي تا حد زيادي آشكار مي‌شود. زبان خيام در شعر طبيعي و ساده و از تكلف به دور است و در شعر پيرو كسي نيست.[۴۸] وانگهي هدف خيام از سرودن رباعي شاعري به معني متعارف نبوده‌است بلكه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعري نكته‌بيني‌هاي فلسفي خود را در قالب شعر بيان كرده‌است[۴۹]

تصحيحات رباعيات خيام [ويرايش]

شهرت خيام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فيتزجرالد انگليسي‌است كه با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعيات وي به انگليسي، خيام را به جهانيان شناساند. با اين حال در مجموعهٔ خود اشعاري از خيام آورده‌آست كه به قول هدايت نسبت آنها به خيام جايز نيست.[۵۰]

تا پيش از تصحيحات علمي مجموعه‌هايي كه با نام رباعيات خيام وجود داشت؛ مجموعه‌هايي مغشوش از آراي متناقض و افكار متضاد بود به طوري كه به قول صادق هدايت «اگر يك نفر صد سال عمر كرده باشد و روزي دو مرتبه كيش و مسلك و عقيدهٔ خود را عوض كرده باشد قادر به گفتن چنين افكاري نخواهد بود.»[۵۱]. بي‌مبالاتي نسخه‌نويسان و اشتباه كاتبان هميشه در بررسي نسخه‌هاي خطي ديده مي‌شود. اما در مورد خيام گاه اشعارش را به‌عمد تغيير داده‌اند تا آن را به مسلك تصوف نزديك كنند.[۵۲] هدايت حتي مي‌گويد يك علت مغشوش بودن رباعيات خيام اين است كه هر كس مي‌خوارگي كرده‌است و رباعي‌اي گفته‌است از ترس تكفير آن را به خيام نسبت داده‌است.[۵۳]. مشكل ديگري كه وجود دارد اين است كه بسياري به پيروي و تقليد از خيام رباعي سروده‌اند و رباعي ايشان بعدها در شمار رباعيات خيام آمده‌است.[۵۴].

نخستين تصحيح معتبر رباعيات خيام به دست صادق هدايت انجام گرفت. وي از نوجواني دلبستهٔ خيام بود تدويني از رباعيات خيام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمي‌تر و با مقدمه‌اي طولاني با نام ترانه‌هاي خيام به چاپ رسانيد. تصحيح معتبر بعدي به دست محمد علي فروغي در ۱۳۲۰ به انجام رسيد. لازم به ذكر است كه اروپاييان نظير ژوكوفسكي، روزن و كريستنسن دست به تصحيح رباعيات زده بودند اما منتقدان بعدي شيوهٔ تصحيح و حاصل كار ايشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.[۵۵]

احمد شاملو روايتي از ۱۲۵ رباعي خيام در كتابي به نام ترانه‌ها روايت: احمد شاملو ارائه داده‌است.

هرگز دل من ز علم محروم نشد

 

كم ماند ز اسرار كه معلوم نشد

هفتاد و دو سال فكر كردم شب و روز

 

معلومم شد كه هيچ معلوم نشد

كتاب دايره سپهر, ناشر: چشمه-سال چاپ: 1385 نويسنده :جاويد مقدس صدقياني. جهان‌بيني علمي و رساله سلسله ترتيب خيام به همراه متن كامل و تصحيح شده رباعيات خيام.اين كتاب مشتمل است بر: متن كامل و تصحيح شده‌ي رباعيات خيام، استخراج رباعياتي كه به شاعران ديگر نسبت داده مي‌شود. اما در ديوان اشعار خيام به دفعات آمده، مطالبي با نام حكيم عمرخيام به روايت متون كهن، متن كامل اشعار عربي خيام، رساله‌ي سلسله‌ي ترتيب، و هم‌چنين ترجمه‌ي رساله‌ي وجود ابن سينا توسط خيام و.... است كه نگارنده كوشيده ضمن پيرايش مطالب چهره‌اي واقعي از خيام نشان دهد 

پيروان خيام [ويرايش]

 كتيبه ا ي در كاروان‌سراي موريكا- در بوسني و هرزگوين

 بخارست - عمر خيام

صادق هدايت بر اين باور است كه حافظ از تشبيهات خيام بسيار استفاده كرده‌است، تا حدي كه از متفكرترين و بهترين پيروان خيام به شمار مي‌آيد. هر چند كه به نظر او افكار حافظ به فلسفهٔ خيام نمي‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدايت حافظ اين نقص را با الهامات شاعرانه و تشبيهات رفع كرده‌است و براي نمونه به قدري شراب را زير تشبيهات پوشانده كه تعبير صوفيانه از آن مي‌شود. اما خيام اين پرده پوشي را ندارد.[۶۴] براي نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن مي‌گويد:

باغ فردوس لطيف است و ليكن زينهار

 

تو غنيمت شمر اين سايهٔ بيد و لب كشت

اما خيام بدون پرده‌پوشي مي‌گويد:

گويند بهشت و حور عين خواهد بود

 

آنجا مي‌ناب و انگبين خواهد بود

گر ما مِي و معشوقه گزيديم چه باك؟

 

چون عاقبت كار چنين خواهد بود

موريس بوشور از كساني است كه كاملاً تحت تاثير افكار خيام در آمده و نمايشنامهٔ روياي خيام هماهنگي فكري او را با شاعر ايراني به خوبي نشان مي دهد. همچنين ارمان رنو و آندره ژيد هم از او مايه گرفته اند .[۶۵] دو كامارگو شاعر اسپانيايي نيز افكار خيام را در قالب شعر نو ريخت و متن اسپانيايي آنها را در سراسرآمريكاي لاتين و متن فرانسوي را در اروپا رواج داد.[۶۶] ديگر از كساني كه از خيام الهام گرفته اند و يا به تمجيد او پرداختند عبارتند از:«آندره ژيد»، «ژان لاهور»، «شارل گرولو»، «ژان مارك برنارد» و «شاپلن».[۶۷]

اظهار نظرها درباره شخصيت خيام [ويرايش]

بعضي او را به عنوان يك شاعر حكيم عارف‌منش و بعضي ديگر او را به عنوان يك شاعر بي‌اعتقاد به همه چيز و مادي‌انديش محض معرفي كرده اند. نجم‌الدين رازي و دو سه نفر ديگر با توجه به محتواي الحادي رباعيات خيام اظهارنظرهايي منفي درباره او دارند. در مقابل، كساني ديگر در صدد تبرئه او برآمدند و رباعياتي از قول او ساختند، كه حاكي از پشيماني و توبه او باشد. كساني هم– بيشتر در دوره معاصر– درصدد برآمدند كه بگويند اصلاً اين رباعي‌ها از خيام نيست، و از شخص ديگري به همبن نام است. نجم‌الدين رازي به عنوان نخستين فرد، در كتاب خود (مرصاد العباد) اشاره‌هاي بسيار تند و صريح نسبت به خيام دارد و با توجه به محتواي رباعيات او مي‌گويد كه اين آدمي بوده است مادي‌مآب و داراي انحراف فكري، و دو رباعي به عنوان شاهد از او نقل مي‌كند و مي‌گويد كه اينها شعرهايي است حاكي از بي‌اعتقادي نسبت به مباني ديني و يكي از آنها اين است:[۶۸]

دارنده چو تركيب طبايع آراست

 

از بهر چه او فكندش اندر كم و كاست

گر نيك آمد، فكندن از بهر چه بود

 

ور نيك نيامد اين صور عيب كه راست؟

مي‌گويد؛ خيام باتوجه به اين سروده اعتقاد دارد كه خدا ما را خلق كرد. اگر يك تركيب خوبي از آفرينش هستيم، پس چرا ما را در «كم و كاست» يعني رنج و محنت انداخت؟ اگر هم تركيب بدي هستيم، پس تقصير كيست؟ كسي كه ما را خلق كرده در واقع اين‌طور خلق كرده، ما كه خود به اراده خود نيامديم، به اراده خود ساخته نشديم، پس تقصيري نداريم و مجازات هم درباره ما و عذاب ما معني پيدا نمي‌كند.[۶۹]

جلال آل احمد درباره ي خيام مي گويد: «(خيام) در شعرش مدام به اين مي خواند كه تو هيچي و پوچي. و آن وقت طرف ديگر سكۀ اين احساس پوچي، اين آرزوي محال نشسته كه «گربرفلكم دست بدي چون يزدان - برداشتمي من اين فلك را زميان...» و الخ وحاصل شعرش شك و اعتراض و درماندگي. اما همه در مقابل عالم بالا و در مقابل عالم غيب (متافيزيك). وانگار نه انگار كه دنياي پاييني هم هست و قابل عنايت. و غم شعر او ناشي از همين درماندگي. و همين خود راز ابديت رباعيات[۷۰]

آثار [ويرايش]

خيام آثار علمي و ادبي بسياري تاليف كرده‌است.

او ميزان الحكمت را درباره فيزيك و لوازم الامكنت را در دانش هواشناسي نوشت. نوروزنامه ديگر اثر ادبي اوست، در پديداري نوروز و آيين پادشاهان ايراني و اسب و زر و قلم و شراب كه در حدود ۴۹۵ هجري قمري نگاشته شده‌است. كتاب جبر و مقابله خيام با تلاش دانش پژوهان اروپايي در سال ۱۷۴۲ در يكي از كتابخانه‌هاي ليدن يافته شد. اين كتاب در ۱۸۱۵ توسط تني چند از دانشمندان فرانسوي ترجمه و منشر شد .[۱۷]

  • رسالة في البراهين علي مسائل الجبر و المقابله به زبان عربي، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
  • رسالة في شرح مااشكل من مصادرات كتاب اقليدس در مورد خطوط موازي و نظريهٔ نسبت‌ها.
  • رساله ميزان‌الحكمه.«راه‌حل جبري مسالهٔ تعيين مقادير طلا و نقره را در آميزه(آلياژ) معيني به وسيلهٔ وزنهاي مخصوص بدست مي‌دهد.»[۱۶]
  • قسطاس المستقيم
  • رسالهٔ مسائل الحساب، اين اثر باقي نمانده‌است.
  • القول علي اجناس التي بالاربعاء، اثري دربارهٔ موسيقي.
  • رساله كون و تكليف به عربي درباره حكمت خالق در خلق عالم و حكمت تكليف كه خيام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهيم نسوي در سال ۴۷۳ نوشته‌است و او يكي از شاگردان پورسينا بوده و در مجموعه جامع البدايع باهتمام سيد محي الدين صبري بسال ۱۲۳۰ و كتاب خيام در هند به اهتمام سليمان ندوي سال ۱۹۳۳ ميلادي چاپ شده‌است.
  • رساله روضةالقلوب در كليات وجود
  • رساله ضياء العلي
  • رساله‌اي در صورت و تضاد
  • ترجمه خطبه ابن سينا
  • رساله‌اي در صحت طرق هندسي براي استخراج جذر و كعب
  • رساله مشكلات ايجاب
  • رساله‌اي در طبيعيات
  • رساله‌اي در بيان زيگ ملكشاهي
  • رساله نظام الملك در بيان حكومت
  • رساله لوازم‌الاكمنه
  • اشعار عربي خيام كه در حدود ۱۹ رباعي آن بدست آمده‌است.
  • نوروزنامه، از اين كتاب دو نسخه خطي باقي مانده‌است. يكي نسخهٔ لندن و ديگري نسخه برلن.[۷۱]
  • رباعيات خيام به زبان فارسي كه در حدود ۲۰۰ چارينه (رباعي) يا بيشتر از حكيم عمر خيام است و زائد بر آن مربوط به خيام نبوده بلكه به خيام نسبت داده شده.
  • عيون الحكمه
  • رساله معراجيه
  • رساله در علم كليات
  • رساله در تحقيق معني وجود

خيام در فرهنگ عامه [ويرايش]

چهره جهاني خيام [ويرايش

تنديس خيام در بخارست، پايتخت روماني

در جهان خيام به عنوان يك شاعر، رياضيدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند كه اوج شناخت جهان از خيام را مي‌توان پس از ترجمه شعرهاي وي به وسيله ادوارد فيتزجرالد دانست. اين در حالي است كه بسياري از پژوهشگران شماري از شعرهاي ترجمه‌شده به وسيله فيتزجرالد را سروده خيام نمي‌دانند و اين خود سبب تفاوت‌هايي در شناخت خيام در نگاه ايراني‌ها و غربي‌ها شده‌است. تأثيرات خيام بر ادبيات غرب از مارك تواين تا تي. اس اليوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفكران جهان تبديل كرده‌است.[۷۲]

در سال ۱۸۷۵«گارسن دوتاسي» خاورشناس معروف فرانسوي تعداد ۱۰ رباعي از خيام را به فرانسه برده بود ولي ۱۰ سال بعد كنسول فرانسه كه زبان فارسي را خوب مي‌دانست ولي به فلسفه و انديشه و اعتقاد خيام آگاهي نداشت خيام را يك «صوفي» معرفي كرد و تعداد زيادي از رباعيات خيام و منسوب بدو را به فرانسه برد. همين بي خبري از فكر خيام موجب شد كه تئوفيل گوتيه او را شاعري رند حساب كند. نظر گوتيه نسبت به خيام و شرح و تفصيل اشعارش موجب شد كه فرانسويان نسبت به اين شاعر ايراني علاقهٔ زيادي نشان دهند.[۷۳]

ولاديمير پوتين، مارتين لوتر كينگ و آبراهام لينكن هميشه قبل از خواب رباعيات خيام مي‌خواندند.[۷۴][نياز به يادكرد منبع معتبرتر]

نامگذاري به نام خيام [ويرايش

افلاك نماي خيام در نيشابور.

  • يكي از حفره‌هاي ماه به افتخار خيام «عمر خيام» ناميده شده‌است.
  • سياركي در سال ۱۹۸۰ به نام وي نامگذاري شد.(سيارك ۳۰۹۵)
  • در تونس هتلي به نام خيام ساخته شده‌است.[۷۵][۷۶]
  • در فرانسه و مصر شراب‌هايي به نام خيام توليد مي‌شود.[۷۷][۷۸][۷۹]
  • نام يكي از ايستگاه‌هاي قطار كه فاجعه قطار نيشابور در آن‌جا رخ داد نامش خيام بود.[۸۰]
  • خيابان خيام در شهر تهران واقع در منطقه ۱۲ شهرداري تهران به نام عمر خيام نام‌گذاري شده‌است.
  • رستوران خيام واقع دراتيوپي شهر آديس آبابا. در مركز كتابخانه دانشگاه اتيوپي روباعيات خيام به زبان امهريك وجود دارد.اطلاعات بيشتر در سفر نامه هوشنگ شمعي آمده است.
  • در سال ۱۸۹۲ م. «انجمن عمر خيام» در لندن توسط گروهي از دانشمندان و اديبان و روزنامه‌داران بنيانگذاري شد. اين انجمن تا سال ۱۸۹۳ م. سه مراسم بزرگداشت براي خيّام برگزار كرد. در اين انجمن‌ها اشعار زيادي در مدح خيام خوانده شد كه كه اعضاي انجمن سروده بودند. همچنين دو عدد بوته گل سرخ بر مزار ادوارد فيتزجرالد مترجم رباعيات عمرخيام قرارداده شد كه بر سرلوحه آن اين طور نوشته شده بود: اين بوته گل سرخ در باغ كيو پرورده شده و تخم آن را سيمپسن از مزار عمرخيام در نيشابور آورده و بدست چندين تن از هواداران ادوارد فيتزجرالد ازجانب انجمن عمرخيام غرس شده.[۸۱]
  • مارتين لوتر كينگ در سخنراني خود از خيام گفته‌اي را مي‌آورد.[مدرك نقل قول ايشان؟][۸۲]

در نيشابور [ويرايش]

  • ميدان خيام يكي از ميدان‌هاي شهري در نيشابور به نام خيام نامگذاري شده.در ميان اين ميدان بناي آرامگاه اوليه عمر خيام قرار داده شده‌است.
  • خيابان خيام يكي از خيابان‌هاي شهر نيشابور واقع در شهرك فرهنگيان است كه به نام عمر خيام نام‌گذاري شده‌است.
  • شهرك صنعتي خيام در نزديكي نيشابور به نام خيام نامگذاري شده‌است.[۸۳]
  • دبيرستان خيام يكي از مدرسه‌هاي قديمي نيشابور خيام نامگذاري شده .
  • افلاك نماي خيام و پژوهشكده ستاره شناسي نيشابور
  • خانه رياضيات نيشابور (برگرفته از تخصص رياضي خيام) در نيشابور به نام وي است.

خيام در فيلم و داستان [ويرايش]